مختصات ناشناخت گرایی دلالت های تجربه دینی در روی آورد یونگی

Publish Year: 1402
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: Persian
View: 129

This Paper With 19 Page And PDF Format Ready To Download

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

ICPCEE17_094

تاریخ نمایه سازی: 27 شهریور 1402

Abstract:

در میان نظریه های مختلف در باب معنا و مفاهیم می توان به دو نظریه شناخت گرایی و ناشناخت گرایی اشاره کرد، براساس نظریه شناختاری، مفاهیم و گزاره هایی معنادارند که صدق پذیر و ابطال پذیر بوده و از سنخ گزاره های ناظر به واقع باشند(رویکردهای طبیعت گرایی و شهودگرایی). در مقابل، نظریه ناشناخت گرایی؛ گزاره ها و مفاهیمی که ابطال پذیر و توجیه پذیر نبوده و بعبارتی از سنخ گزاره های ناظر به واقع نباشند را گزاره های بی معنا و غیرمعرفت بخش می دانند(رویکردهای احساس گرایی و توصیه ای) و چنین گزاره هایی از سنخ زبان احساسی و عاطفی و توصیه ای اند. یونگ با پیشبرد رهیافت تجربی و ناتورالیستی و با تاکید بر شهود و حس و تجربه دینی با پذیرش ضمیرناخودآگاه جمعی به عنوان منشا و ریشه ی کهن الگوها از جمله خدا و دین در ضمیرناخودآگاه بنحو مشترک، و از طرفی با فرافکنی روان خود فرد، سعی کرده برای خدا و دین و مفاهیم دینی نقش کارکردی و ابزاری در محدوده ی تسلی بخشی به روان بویژه به بیماران روان رنجور ببخشد و از طریق تحلیل های شخصی و درونی۵ رویاهای آنها، رویکردی مثبت در باب دین و خدا اتخاذ کند. چنان که بارها تاکید می کند حیطه ی مطالعاتی او روانشناسی و با رویکرد پدیدارشناسانه بوده و در صلاحیت او نیست که به تبیین های فلسفی و مابعدالطبیعی در باب خدا و دین بپردازد. در حالی که با توجه به تحلیل های خود او در تبیین مفاهیم دینی و خدا، پا را فراتر گذاشته و به حوزه های معرفت شناسی، مابعدالبیطعی و فلسفی و فلسفه دین هم توجه وافری داشته است؛ هرچند سعی کرده با رویکردی ناتورالیستی و پوزیتویستی مساله را پیش ببرد، اما در نهایت این امر با بازخوردی که داشته، یونگ را در برابر یونگ قرار داده است. در مقاله حاضر ما ضمن تبیین رویکرد یونگ، به رهیافت تجربه دینی او در تحلیل مفاهیم مربوط به خدا و دین به عنوان کهن الگوها، که بنوعی به ناشناخت گرایی آنها منتهی می شود، اشاره کرده و لوازم پذیرش رهیافت ایشان را مورد ارزیابی قرار دهیم.

Authors

بهمن اکبری

عضو علمی گروه معارف اسلامی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران