بینامتنیت بین افسانه جیمز و هلوی غول پیکر رولد دال و کدو قلقله زن

نظریه «بینامتنیت» ازرایج ترین رویکردهای مطالعاتی درادبیات محسوب می شود. داستان جیمزو هلوی غول پیکر» رولد دال» و«کدو قلقله زن» که از افسانه های ایرانی است از مشترکاتی برخوردارند. خوانش همزمان و مطالعه بینامتنی این دو داستان می تواند ما را با قابلیت ها و ویژگی های مشترک یا تفاوت های این دو داستان آشنا کند. در چند دهه گذشته هیچ یک ازگرایشات نظری به اندازه نظریه اصالت ساخت یا ساختگرائی (Structure)در علوم انسانی و علوم اجتماعی تاثیرگذار نبوده است. بحث های محققانه درباره ساختگرائی در ادبیات، مردم شناسی، زبان شناسی و غیره اینک به طور معمول بخشی از هر کتاب شناسی ویژه این موضوعات است. حوزه فولکلورشناسی نیز از این گرایش برکنار نیست و در حقیقت پیشرفت ساختگرائی در تحقیقات مربوط به فولکلور چنان عظیم بوده است که مکتب ها و یا روش های گوناگون در تجزیه و تحلیل های ساختگرایانه در فولکلور پدید آمده است. نخست باید بگوئیم که ساختگرائی؛ یعنی بررسی روابط متقابل میان اجزای سازنده یک شیء یا موضوع فولکلوریک و تنها محدود به قصه های عامیانه و اسطوره نیست، اما از آنجا که تحقیقات لوی استراوس درباره اسطوره و پژوهش های پراپ درباره قصه های عامیانه شهرت جهانی یافته است؛ به غلط چنین تصور شده است که تجزیه و تحلیل های ساختگرایانه محدود به داستان های فولکلور است، اما قطعا چنین نیست و روش ساختگرایانه را می توان درباره هر موضوعی در فولکلور به کار بست. هم اکنون تجزیه و تحلیل هایی از این دست درباره ضرب المثل ها، معماها، خرافه ها، بازی ها و ورزش ها وجود دارد؛ زیرا مسائل مربوط به تجزیه و تحلیل های ساختاری درباره همه این موضوعات یکسان است.

Keywords:

جیمز و هلوی غول پیکر , رولد دال , کدو قلقله زن , افسانه , بینامتنیت