کودکان توانمند: گامی نو در آموزش ابتدایی با تلفیق تئوری و عمل

کودکان توانمند، گروهی از دانش آموزان هستند که از توانایی های ویژه ای در زمینه های مختلف برخوردارند. این کودکان نیازمند رویکردهای آموزشی متفاوتی هستند که بتواند استعدادها و پتانسیل های آنان را شناسایی و تقویت کند. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی-تحلیلی به بررسی اهمیت و ضرورت تلفیق تئوری و عمل در آموزش کودکان توانمند در مقطع ابتدایی می پردازد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که آموزش کودکان توانمند در مقطع ابتدایی نیازمند تلفیق تئوری و عمل است. از یک سو، آشنایی معلمان با نظریه های روان شناختی و آموزشی مرتبط با کودکان توانمند، زمینه ساز شناسایی و درک بهتر ویژگی های این کودکان می شود. از سوی دیگر، پیاده سازی عملی این نظریه ها در قالب راهبردهای آموزشی مناسب، به تقویت توانایی های این کودکان کمک می کند. در این راستا، ایجاد فرصت های یادگیری فعال و چالش برانگیز، استفاده از روش های تدریس خالق و نوآورانه و ارائه بازخورد مناسب از جمله راهبردهای موثر در آموزش کودکان توانمند است. پژوهش حاضر بر ضرورت تلفیق تئوری و عمل در آموزش کودکان توانمند در مقطع ابتدایی تاکید دارد. این رویکرد می تواند به شناسایی و تقویت استعدادها و پتانسیل های این کودکان کمک کرده و زمینه ساز ارتقای کیفیت آموزش در این مقطع شود.

Keywords:

کودکان توانمند , آموزش ابتدایی , تلفیق تئوری و عمل , راهبردهای آموزشی.