ارائه رویکردی نوین در جهت بررسی قدرت مدیر بر سرمایه شرکتهای موجود در بورس اوراق بهادار تهران

Publish Year: 1403
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: Persian
View: 4

This Paper With 15 Page And PDF Format Ready To Download

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

IMSYM10_246

تاریخ نمایه سازی: 21 تیر 1403

Abstract:

به طورکلی نظام راهبری شرکتی ، مجموعه روابط میان مدیریت اجرایی ، هیئت مدیره، سهامداران و سایر طرفهای مربوط در یک شرکت است که با هدف ایجاد ساختاری مناسب موجب تنظیم اهداف شرکت شده و راههای دستیابی به آن اهداف و نظارت بر عملکرد را نیز تعیین می کند. ازجمله مهمترین اهداف شرکت ها ایجاد ارزش و افزایش ثروت سهامداران در بلندمدت می باشد حداکثر کردن ارزش شرکت ها مستلزم اجرای پروژههای سودآور توسط آنها می باشد. اجرای پروژههای سودآور مستلزم تامین مالی می باشد. استراتژی های موجود برای تامین مخارج سرمایه ای بر ساختار سرمایه شرکت ها اثرگذار می باشد.در این راستا، مدیران شرکت و به ویژه مدیر عامل نقش مهمی را در تصمیمات مرتبط با تامین مالی ایفا می کند و موفقیت و شکست بسیاری از سازمانها درگرو تصمیم گیری مدیران است . مدیر عامل شرکت در نقش رهبر اصلی بر عملکرد گروهی تاثیر بسزایی دارد و به عنوان یک رکن اساسی در پیشبرد اهداف سازمان مطرح است .بر اساس نتایج تحقیق قدرت مدیر عامل تاثیر مثبت بر اهرم مالی شرکت دارد. به طور خاص، مطابق با نظریه جنسن و مکلینگ (۱۹۷۶) که بیان می کند اهرم مالی با کاهش مشکلات جریانات نقدی ؛ نقش مهمی در هماهنگی بین منافع مدیران و سهامداران و کاهش مشکلات نمایندگی در پی دارد؛ با افزایش سطح قدرت مدیر عامل ، اهرم مالی نیز افزایش پیدا می کند تا زمانی که نقطه اهرم مالی به نقطه عطف (آستانه ) برسد و بعد از آن نسبت بدهی با افزایش قدرت مدیر عامل شروع به کاهش یافتن پیدا می کند. در واقع هرچه مدیر عامل دارای قدرت بیشتری یاشد که این قدرت از طریق دریافت پاداش و داشتن سهام مالکیت و ... بدست آمده باشد باعث می شود تا مدیریت اعتماد به نفس بیشتری داشته و در بلندمدت بتواند وابستگی به دیون خارجی را کاهش داده و شرکت را به سمت سوددهی و کاهش اتکا به بدهی سوق دهد. همچنین این موضوع باعث تداوم فعالیت مدیریت و همچنین تداوم سوددهی سهامداران و کاهش تضاد نمایندگی بین آنها می شود. به طور کلی استفاده از بدهی ها تا نقطه بهینه خاصی در ساختار سرمایه ی شرکت ، از طریق کاهش نیاز به تامین مالی از طریق حقوق صاحبان سهام، باعث کاهش تعارضات و تضاد منافع بین مدیران و سهامداران می شود (جنسن و مک لینگ ، ۱۹۷۶). جنسن (۱۹۸۶) نیز بیان می کند که افزایش اهرم مالی به دلیل فشار ناشی از قراردادهای بدهی ، باعث کاهش فرصت رفتارهای فرصت طلبانه از سوی مدیران می شود و به عبارت دیگر آنها را محتاط تر می کند.