تاثیر خطاهای شناختی بر رفتار و عملکرد مدیران

علوم و نظریه های مبتنی بر پارادایم عقلانیت رفتاری مانند اقتصاد نئوکلاسیک عقلانیت و خرد افراد تصمیم گیرنده را بدیهی میدانند معنای این مفهوم آن است که انسان عقلانی قادر است تا در تمام موقعیت های محیطی بگونه ای تصمیم گیری کند که منجر به بیشینه شدن سود و دستاوردهای مربوط به آن حوزه تصمیم گیری شود. اما ذات بشر بسیار پیچیده تر از آنی است که مدلهای نئوکلاسیک و پارادایم های مدعی بر عقلانیت ادعا کنند بررسیها و تحقیقات روانشناسانه بیشماری وجود دارد که نشان می دهد افراد تصمیم گیرنده، مستعد تعصبات شناختی هستند و نتایج تصمیمات آنها اغلب فاصله بسیار زیادی از پیش بینی مدلهای تصمیم گیری مبتنی بر رویکردهای عقلانیت محور و استاندارد دارند . همچنین تحقیقات بسیاری نشان داده اند که انسان پارادایم عقلانیت ،رفتاری نه تنها در شرایط خاص قادر به تصمیم گیری در راستای بیشینه سازی نتایج مورد انتظار خود نیست بلکه تحت شرایط محیطی و تاثیر پذیری از خطاهای ذهنی خود مستعد تصمیم گیری ،غلط غیر بهینه و در راستای عدم تحقق نیازها و اهداف خود نیز میباشد هدف پژوهش حاضر تاثیر خطاهای شناختی بر رفتار عملکرد مدیران می باشد نتایج پژوهش نشان داد استفاده از چشم انداز مدیریت خطا ممکن است یک ذره بین روشنگری باشد تا بتواند درک اینکه چگونه رفتار و عملکرد مدیران در شرکت ایجاد میشود را ممکن سازد. بر اساس اطلاعات بدست امده از مشاهدات ۱۸ ماهه و ۳۸ مصاحبه و متریال های بایگانی، ما یک مدل چند سطحی مدیریت خطا در شرکت های پیشنهاد کرده ایم. این مدل توضیح می دهد که برای درک عملکرد عملیاتی رفتار و عملکرد مدیران در تیم های مدیرانی، مهم است که هر دو نقش پیشگیری از خطاهای رسمی و نقش انعطاف پذیری خطای غیر رسمی و همچنین نحوه ارتباط دوتایی در سطوح مختلف تحلیل را در نظر بگیریم. به ویژه، این تحقیق نشان می دهد که ما باید به مدیریت خطا به عنوان یک سیستم متقابل چند سطح توجه بیشتری داشته باشیم، زیرا اجزای مدل چند سطح مکمل یکدیگر هستند و به صورت مجزا نمی توانند کار کنند یا مورد مطالعه قرار بگیرند. به طور خلاصه، مدیریت خطا هنگامی که یکپارچه و هماهنگ است می تواند خودش را تقویت کند اما اگر تفکیک شود دچار نقصان میشود.