آموزش علوم تجربی و بررسی کج فهمی های آن

آموزش علوم تجربی یکی از ارکان اصلی نظام آموزشی در دوره ابتدایی و متوسطه است و نقش مهمی در شکل دهی تفکر علمی، مهارت های حل مسئله و یادگیری مفهومی دانش آموزان دارد. با این حال، مطالعات نشان می دهند که دانش آموزان در درک صحیح بسیاری از مفاهیم علوم تجربی با مشکلاتی مواجه هستند و کج فهمی ها در موضوعاتی مانند الکتریسیته، دما و گرما، نیرو و ذره، رایج می باشند. این کج فهمی ها مانع یادگیری عمیق و توسعه مهارت های تفکر انتقادی و خلاقیت می شوند و اصلاح آن ها یکی از چالش های مهم آموزش علوم تجربی است. هدف پژوهش حاضر، شناسایی کج فهمی های رایج دانش آموزان در مفاهیم پایه علوم تجربی و ارائه راهکارهایی برای بهبود فرآیند یادگیری و ارتقای درک مفهومی است. روش تحقیق از نوع کیفی و توصیفی بوده و به صورت کتابخانه ای انجام شده است. داده ها و اطلاعات پژوهش از منابع علمی معتبر داخلی و بین المللی شامل مقالات علمی، کتب تخصصی و گزارش های همایش های مرتبط با آموزش علوم تجربی و روانشناسی تربیتی جمع آوری و تحلیل شده اند. نتایج تحقیق نشان می دهد که کج فهمی ها ناشی از باورهای پیشین دانش آموزان، روش های تدریس سنتی و محدودیت فعالیت های عملی و آزمایشگاهی هستند و استفاده از روش های تدریس فعال، یادگیری تجربی، پروژه های پژوهشی و فناوری های آموزشی می تواند نقش موثری در اصلاح برداشت های نادرست و ارتقای مهارت های خلاقیت و تفکر انتقادی دانش آموزان داشته باشد. پژوهش حاضر می تواند مبنای علمی مناسبی برای طراحی برنامه های درسی بهینه و توسعه حرفه ای معلمان علوم تجربی فراهم آورد.

Keywords:

آموزش علوم تجربی , کج فهمی , یادگیری مفهومی , تفکر انتقادی