نگره مؤلف و آثار کمال الدین بهزاد و رضا عباسی
Publish place: Bagh-e Nazar Journal، Vol: 10، Issue: 25
Publish Year: 1392
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: Persian
View: 1,004
This Paper With 11 Page And PDF Format Ready To Download
- Certificate
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
JR_BAGH-10-25_009
تاریخ نمایه سازی: 24 مهر 1393
Abstract:
آثار نگارگری ایران عرصه پرباری جهت انجام پژوهش های معاصر است . در میان نشانه های پراهمیت در آثار نگارگری ایران موضوع امضا و نام هنرمند را می توان مطرح کرد . امضا و نوشتن نام مؤلف به نوعی صحه بر ثبت نگاره به دست هنرمندی خاص است . این سنت به نوعی اثر را شناسنامه دار و به عبارتی اصل و نسب دار می کند. نام هنرمند که بر سینه اثر بدرخشد رابطه خویشاوندی آن درست از کار در می آید و راه بر انتساب آن به هر هنرمند یا هنرمندان دیگر بسته می شود . بحث مولف ، امضا و روش به کارگیری آن توسط هنرمندان ایرانی مانند رضا عباسی و کمال الدین بهزاد در دوره صفوی و تیموری با توجه به نظریه های انتقادی معاصر هدف مهم این پژوهش تلقی می شود. نیل به این هدف با روشی تطبیقی - تحلیلی تحقق پیدا می کند تا پاسخی بر این سؤال باشد که نظریه مؤلف را چگونه می توان دسته بندی کرد و در آثار رضا عباسی و بهزاد چگونه مقوله مؤلف / پدید آورنده و رقم زدن را می توان تحلیل کرد ؟ به منظور فراهم ساختن پاسخ مسئله پیش گفته ، در بخش اول ، بحث مؤلف در حوزه نقد ادبی بررسی می شود. سپس به طور تطبیقی بحث مؤلف در نگاره های دو هنرمند مذکئور از دوره صفوی و تیموری مقایسه می شود. نتیجه حاصل این است که بسیاری از هنرمندان ایرانی و سرآمد آنها «رضا عباسی » و «کمال الدین بهزاد» . به صورت عملی نظریه هایی درباره مؤلف مطابق نظریه های انتقادی معاصر را در آثارشان به مرحله اجرا درآورده اند. در سده دهم به دلیل تحولات خاص ، مفهوم جدیدی از هنرمند به میان می آید. تا پیش از این زمان ، اثر هنری از بقیه وجوه شرایط تحقق یک اثر (مانند مخاطب و هنرمند) با اهمیت تر بود. با تنومندشدن رو به فزونی وجه هنرمند و مؤلف ، یافتن ردپای مؤلف در اثر هنری ویژگی برجسته ای شد. جدا از مضامین سنتی مربوط به هنرمند و مؤلف ، اعتقاد به حضور غایب مؤلف در آثار بهزاد و کاربرد آن به مثابه مؤلفه ای کارکردی در آثار رضا عباسی مناسب ترین نتیجه همخوانی با نظریه های معاصر است.
Keywords:
Authors
فریده آفرین
پژوهشگر دکتری پژوهش هنر دانشگاه هنر دانشگاه الزهرا (س)