باتوجه به این که فعل
معماری شکل دادن به مکان
زندگی انسان است پس مستلزم توجه همزمان به دو عامل شکل و
زندگی است و یا به عبارت دیگرمعماری درصدد ساختن ظرف برای مظروف است پس برای ساختن ظرفی خوب باید مظروف آن رابه خوبی شناخت ، همچنین لازمه
معماری شناخت
زندگی و سازمانبندی و بررسی حالات مکان هادرارتباط بامردمی است که درآن
زندگی می کنند. زیبایی پدیده ای است که می توانداثر مستقیم بر روح و روان بشر بگذارد و ارتباطی معنوی با روان آدمی برقرار کند این زیبایی توسط
معماری در غالب یکی از کاملترین و در برگیرنده ترین هنرها با پدید آوردن فضایی منحصر تردیدی باقی نمی گذارد که تاثیر انکار ناپذیری بر
زندگی و روح انساندارد.درجوامع امروزی رابطه
انسان و مکان تعاملی است و حس مکان هر
محیط بستگی به نحوه ارتباط
انسان با آن
محیط دارد که این موضوع موجب شکل گیری نوعی دموکراسی در
معماری داخلی گشته به گونه ای که هرکس در حریم خصوصی و شخصی خود بتواند متناسب با امکانات خود فضایی با طرح دلخواه داشته باشد ، بنابراین می توانانتظار داشت در آینده ای نزدیک نه تنها بتواند در طراحی
معماری داخلی خود سهیم باشد بلکه افراد بتواند در ا وقات گوناگون متناسب با شرایط وضع روحی و روانی خود به فضای
زندگی خود رنگ، شکل و طرح دلخواه بدهند.این پدیده از یک سو
معماری را به سوی
انسان مداری هرچه بیشتر می برد و از سوی دیگر می تواند موجب شود که در عرصه طراحی داخلی فضای
معماری زمینه برای شکل گیری نوعی دموکراسی برای استفاده کنندگان یک فضا فرا هم شود زیرافراگیری فزاینده در دنیای معاصر می تواند در برخی از زمینه ها مانند طراحی داخلی فضاهای
معماری به تناسب وانطباق هرچه بیشتر با خصوصیات و روحیه افراد منجر شود وکنش های رفتاری متقابل
انسان ومحیط
زندگی را تامین کند.