با ظهور بحث مدیریت زنجیره تأمین توجه مدیران عالی سازمان از درون ( فرآیندهای داخلی سازمان ) به برون و تحلیل اعضای بالایی و پایینی زنجیره تأمین جلب گردیده است . در حال حاضر در کشورهای پیشرفته واحدهای صنعتی و خدماتی دریافتهاند که سود بلندمدت آنها در تعادل و یکپارچگی اجزاء و کارکرد صحیح زنجیره تأمین نهفته است و دیگر سیاستهای انتخاب بر مبنای روشهای سنتی چارهساز نمیباشد . در حال حاضر عمده واحدهای تجاری برای ورود به یک بازار با استرسهای فراوانی روبرو هستند . فرصت ها و تهدیدها، ارزیابی رقبا، توانایی تولید، کیفیت و قیمت فاکتورهایی هستند که یک معمای پیچیده را در برابر مدیران بوجود می آورد . مهمترین نکته نیز آنست که در این تصمیمگیری شاید جایی برای ورود سعی و خطا وجود نداشته باشد، چرا که شکست در یک بازار ممکن است به ورشکسته شدن و ازبین رفتن منجر شود . در نتیجه سازمانها، به مباحث نوینی از قبیل
چابکی در زنجیره تامین روی آوردهاند تا انعطافپذیری بیشتری در رابطه با تغییرات سریع بازار و سلایق مشتریان کسب نمایند . در این مقاله ما قصد داریم تا پس از شناسایی مهمترین مولفههای
چابکی در زنجیره تامین، مدلی را بر اساس منطق فازی ارائه دهیم تا بتوان شکاف بین اهمیت و عملکرد واقعی این مولفهها را در یک زنجیره تامین سنجیده و نتیجه این سنجش را به عنوان یک گام اساسی در انتخاب بهترین تامینکنندگان به کار گیریم