در حقیقت هدف از عصر روشنگری و مدرنیته حاصل از آن، این بود که تمامی افراد مختلف و پراکنده جهان، پدیده ها و امور را به شیوه ای واحد ببینند و درک کنند یعنی شیوه عقلانی. این تفکر در اواخر قرن نوزده توسط فیلسوف آلمانی نیچه زیر سوال برده شد. وی مشکل بزرگ بشریت را مدرنیته می داند و معتقد است عقل خلاقیت زندگی را از بین می برد. نیچه احساس را بیش از عقل باور داشت. از سوی دیگر علم
مدرن که حاصل عقلانیت و از پایه های اصلی مدرنیسم می باشد نیز مورد نقد
پست مدرنیسم قرار گرفت. البته باید توجه داشت که پست
مدرن ها ابزار جایگزینی برای عقل معرفی نمی کنند. از نظر آن ها جایگزین مطمینی وجود ندارد و فقط باید متوجه ایرادات و لغزش ها بود.
پست مدرنیسم ضد جنبش فکری رنسانس، ضد عصر روشنفکری و خردگرایی متعاقب آن و ضد هرگونه ایدیولوژی و فراروایت است. ایدیولوژی نظامی ارزش گراست و هر ایدیولوژی مقابل خودش را نفی می کند. ایدیولوژی در تضاد است و تقابل را مطرح می کند. مدرنیسم عصر ایدیولوژی آفرین است و
پست مدرنیسم عصر پایان ایدیولوژی و پایان فراروایت هاست.