جایگاه زن در ادبیات فارسی ایران (با نگاهی به ادبیات کلاسیک و مدرن)
Publish place: Conference on Knowledge and Technology of Psychology, Educational Sciences and Sociology of Iran
Publish Year: 1397
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: Persian
View: 7,853
This Paper With 32 Page And PDF Format Ready To Download
- Certificate
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
OSCONF02_096
تاریخ نمایه سازی: 30 شهریور 1397
Abstract:
مقاله حاضر حاصل پژوهشی اسنادی است از جایگان زنان در ادبیات فارسی قبل و بعد از دوران پیشا مدرن که سعی دارد از زاویه اسناد و مدارک موجود به بررسی وضعیت زنان در این دوران بپردازد. به عبارت دیگر تحقیق می کوشد جایگاه واقعی زنان در ادبیات کلاسیک و مدرن ایران را از دریچه نظم و نثر (اشعار و متون) و مطالعات اسنادی مورد کنکاش علمی قرار دهد. آنچه از مطالعات و بررسی حاصل آمد حاکی از آن بود که در ادبیات دوران پیشامدرن ما زن به صورت مطلق ستوده نشده است بلکه زن در قالب صورت ها و گونه های متفاوت انسانی خودش سروده شده است مانند پیرزن ستم دیده ای در شعر نظامی که ستوده می شود یا صورت مادری زن که بسیار مقدس است ولی زن به صورت مطلق و کلی هیچ گاه ستوده نشده است اما در ادبیات مدرن و تجدد گرا چهره ی زن از شکل نمادین ظهورش در غزل و قصیده ی فارسی در آمده است مانند شعر برخی شاعران مانند احمد شاملو، که در حقیقت موضوع نظاره و خیره شدن شاعر در چهره ی زن بود. در شعر شاعرانی مثل عشقی، ایرج، لاهوتی و دیگر شاعران اوایل قرن بیستم ایران ما این چهره ی زن را به عنوان نیمی از پیکره ی یک جامعه می بینیم و در آنجاست که برای اولین بار زن به صحنه می آید، ولی باز هم با نام گذاری و رده بندی اجتماعی مشخصی است. یعنی زن جوان باید تحصیل بیاموزد و آن توجهی را که زیبایی ظاهری او در شاعران گذشته بر می انگیخته پشت سر بگذارد و به عنوان یک محصل علم، کسی که می تواند علم کسب کند، برای اینکه بعدا در فرزندان خودش این علم را به جای بگذارد به صحنه می آید و آن چهره ی ستوده می شود که اگر علم بیاموزد، مادر ارزنده ای می شود. اما به طور کلی می توان گفت که زن هیچ گاه در شعر ما سیطره پیدا نمی کند اما دستمایه ی ادبیات و شعر قرار می گیرد؛ یعنی دست کم در تخیل شاعران که بیشترشان از جنس مرد بودند، تصوری از زن وجود داشته که صورت معشوق به خودش گرفته است.
Keywords:
Authors
رحمت وهاب زاده
مدرس دانشگاه آزاد اسلامی سردشت و کارشناس ارشد زبان و ابیات فارسی