خورشید غربت(بررسی و خوانش عرفانی داستان اذان غروب از بهرام صادقی)

Publish Year: 1397
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: Persian
View: 1,025

This Paper With 14 Page And PDF Format Ready To Download

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

ICLP03_185

تاریخ نمایه سازی: 19 تیر 1398

Abstract:

داستان اذان غروب اثر بهرام صادقی یکی از داستان های کوتاهی است که در مجموعه ی داستان های کوتاه وی با عنوان سنگر و قمقمه های خالی به چاپ رسیده است. این داستان روایت مرد جوان طلبه ای را می کند که از راه دور به اصفهان آمده تا شیخ بهایی را ببیند و علی رغم مشکالت و سختی هایی که برایش پیش می آید از قصدش صرف نظر نمی کند. التقاط عینیت و ذهنیت که از عناصر آثار سوررئالیستی هستند در این داستان نقش بسزایی دارند و یادآور حکایات تمثیلی عرفایی چون سهروردی می باشند. داستان حال و هوای روابط مرید و مرادی عرفا را دارد و بنابراین در این مقاله سعی بر این شده است که این نگاه عرفانی بسط داده بشود و بررسی و خوانشی بر اساس مبانی سلوکی از آن به دست بیاید. به همین خاطر از سه عنصر شریعت ، طریقت ، و حقیقت به عنوان مولفه های سیر و سلوکی استفاده شده و مبنای اصلی بخش های این مقاله قرار گرفته است. بخش طریقت که مقدار بیشتری از روایت داستان با این نگرش قابل بررسی است، خود به سه زیربخش استاد معنوی ، مرید و مراد و ره یابی به استاد تقسیم بندی شده است. در هر بخش ابتدا به بررسی مفاهیم مورد نظر در دیدگاه عرفا و علمای بزرگی چون مولوی، عطار، و شهید مطهری پرداخته شده و سپس در قالب مثال هایی از داستان اذان غروب این مفاهیم بر روی داستان به کار بسته شده است. این بررسی در نهایت نشان داد که در مرحله اول خوانش عرفانی این داستان امری امکان پذیر است. ثانیا این نوع نگاه می تواند ثمربخش بوده و دروازه های جدیدی را به شناخت بهرام صادقی و عمق داستان هایش بگشاید.

Authors

رضا نقوی مقدم

دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه گیلان