سال ها در انتظار: روایت یک سیستم پوسیده

4 آبان 1404 - خواندن 3 دقیقه - 1300 بازدید

سال ها در انتظار: روایت یک سیستم پوسیده

بقلم : دکتر محمد شکیبی نژاد

از سال ۱۳۸۸ تاکنون، مسیر انتشار علمی در ایران—از ژورنال های پژوهشی و مروری تا کنفرانس ها و سمینارها—بیشتر شبیه یک شبکه ی بسته و اداری است تا یک فرایند واقعی ارزیابی علمی. در حوزه علوم انسانی و اجتماعی، حدود ۹۰٪ پذیرش ها در دانشگاه های معتبر، به حلقه های داخلی اختصاص دارد و برای نگاه مستقل یا نوآورانه عملا جایی وجود ندارد. حتی پژوهشگران باتجربه و دارای کرسی دانشگاهی نیز خارج از این حلقه ها با محدودیت، فشار و بی اعتنایی روبه رو می شوند.انتشار مقالات امروز تبدیل به فرآیندی مالی و فرساینده شده و رعایت استانداردهای اداری غیرعلمی—مانند Academic Email، Organization Email، فرم تضاد منافع، و الزام به اعلام میزان استفاده از AI/API—به شکلی تحمیلی از پژوهشگر خواسته می شود. در حالی که دو دهه قبل، همین استانداردها با تایپ، ادیتور و ابزارهای کلاسیک پوشش داده می شد و امروز نیز اگر پژوهشگر برای ویراستاری یا نظم بخشی از AI در حد ۵ تا ۱۰ درصد استفاده کند، ماهیت علمی اثر تغییر نمی کند؛ مگر آنکه بیش از ۳۰ تا ۴۰ درصد محتوا توسط هوش مصنوعی تولید شده باشد.در کنار همه این الزامات، پژوهشگر عملا موظف است نقش مولف، ویراستار و ضامن محتوا را هم زمان بر عهده بگیرد؛ فشاری سنگین که در کنار زندگی شخصی، اجتماعی و مسئولیت های شغلی، بار روحی، مالی و زمانی قابل توجهی ایجاد می کند. فاصله ارسال تا انتشار میان ۴ تا ۱۲ ماه است و بسیاری از دستاوردها زیر این تاخیرها خاک می خورند.

ضعف شدید سیستم آرشیوی کنفرانس ها و ژورنال ها—به ویژه بین سال های ۱۳۷۰ تا ۱۳۹۰—یکی از خسارت بارترین نقاط تاریخ علمی کشور است. برخلاف کشورهای پیشرفته که از اوایل دهه ۱۹۹۰ زیرساخت های پایدار لینک دهی و آرشیو دیجیتال داشتند، ایران عملا هیچ سازوکار دائمی برای دسترسی و نگه داری نداشت. هزاران مقاله امروز یافت نمی شوند و پژوهشگر باید ماه ها پیگیری می کرد تا اثرش ثبت و قابل بازیابی باشد.

بار سنگین دیگری نیز بر دوش پژوهشگر است: جزئیات صوری و غیرعلمی مانند فونت، کادربندی، ارجاع دهی، پانوشت، جدول و شکل—در حالی که بسیاری از ویراستاران یا مسئولان مجلات عملا هیچ نقش واقعی ایفا نمی کنند. نتیجه آن است که نوآوری محدود می شود و بسیاری از تلاش ها سال ها «در انتظار» می مانند.

این حلقه بندی، محافظه کاری، بوروکراسی طولانی و فشار مالی، مسیر پژوهشگران مستقل را مسدود کرده است. بسیاری از آنان ناچار شده اند مسیر پژوهش را از ساختارهای داخلی به سمت مجلات و کنفرانس های بین المللی منتقل کنند. این تغییر مسیر، نوع دیگری از «فرار مغزها»ست؛ نه مهاجرت فیزیکی، بلکه خروج از چرخه ی ناکارآمد داخلی. پژوهشگران ترجیح می دهند هزینه کنند، زمان بگذارند و اثرشان در نظام بین المللی ثبت و قابل بازیابی شود—بدون اینکه نادیده گرفته یا حذف شوند.

این انتخاب پیام روشنی به سیستم داخلی دارد: وقتی نوآوری، تلاش و سرمایه علمی یک پژوهشگر نادیده گرفته می شود، او مسیر خود را می سازد. توان علمی واقعی قابل حذف نیست؛ حتی اگر سیستم سال ها در برابر آن دیوار بکشد.