چرا مستی، خیانت به عقل است؛ اما ممنوعیت آن هم غیراخلاقی؟
بحث درباره ی ممنوعیت یا آزادی مصرف مشروبات الکلی، در ظاهر مسئله ای اجتماعی است، اما در عمق، به یکی از بنیادی ترین تنش های فلسفی میان «عقل» و «اختیار» بازمی گردد. از نگاه جهان بینی منشور وجود که اصالت را به عقل و کرامت انسانی می دهد، مستی نه صرفا یک خطا، بلکه نوعی خود انکاری است. با این حال، رویکرد عقلانی و انسان گرایانه به این مسئله نمی تواند به ممنوعیت مطلق بسنده کند، بلکه باید میان «صیانت از عقل» و «احترام به اختیار» توازن برقرار سازد.
بخش اول: مستی، تعطیلی عقل و خیانت به کرامت
در نظام فکری مبتنی بر «اصالت عقل»، عقل صرفا ابزار نیست؛ بلکه شرط انسان بودن است.
هر عمل آگاهانه ای که منجر به تعطیلی یا تضعیف عقل شود، نوعی «خودانکاری» است؛ چراکه انسان در لحظه ی مستی، از مقام ناظر آگاه (self-aware observer) به سطح غرایز و واکنش های حیوانی فرو می غلتد.
به تعبیر کانت (Kant, Groundwork of the Metaphysics of Morals, 1785):
> «آن کس که توانایی عقل خود را عامدانه از کار می اندازد، در واقع شان انسانیت را در خویش نابود می کند.»
در این منظر، مستی نه صرفا عملی غیرعقلانی، بلکه عملی غیراخلاقی است، زیرا فرد آگاهانه بر علیه منبع کرامت خویش می شورد.
از دیدگاه متافیزیکی منشور وجود، عقل همان نور آگاهی در منشور وجود است؛ و مستی، همان ریختن قیر بر سطح منشور شفاف روح است. چنین کنشی، آگاهانه ترین شکل انکار خویشتن است — خیانت به نور درونی.
بخش دوم: پارادوکس ممنوعیت مطلق
اگر مستی چنین ضدعقلی است، پس آیا باید قانونا ممنوع شود؟ پاسخ ساده نیست.
زیرا در قلب کرامت انسانی، «اختیار» نیز همان قدر اصیل است که «عقل».
۱. بعد فلسفی: اختیار شامل انتخاب اشتباه نیز هست
در دیدگاه دولت باغبان، وظیفه ی حکومت، رشد دادن و مراقبت از منشورهای انسانی است، نه قیم مآبی.
اجبار در منع فرد از آسیب به خویش، اگرچه نیت خیر دارد، اما در واقع نوعی مصادره ی اختیار و تحقیر بلوغ اخلاقی انسان است.
به تعبیر جان استوارت میل (On Liberty, 1859):
> «هیچ انسانی نباید به خاطر رفتاری که تنها بر خود او اثر می گذارد، محدود شود؛ مگر آن که این رفتار، آزادی و کرامت دیگران را تهدید کند.»
در نتیجه، دولت نمی تواند به بهانه ی حفظ عقلانیت، خود اختیار را قربانی کند؛ زیرا آن گاه از کرامت انسانی فقط پوسته ای باقی می ماند.
۲. بعد عملی: شکست تاریخی ممنوعیت
تجربه ی ایالات متحده در دوران Prohibition (۱۹۲۰–۱۹۳۳) نشان داد که ممنوعیت مطلق الکل نه تنها مصرف را کاهش نداد، بلکه پیامدهایی فاجعه بار داشت:
رشد باندهای مافیایی و قاچاق سازمان یافته؛
تولید مواد سمی و مرگ هزاران نفر؛
کاهش اعتماد عمومی به قانون.
(منبع: Blocker, Jack S. Alcohol and Temperance in Modern History, ABC-CLIO, 2003)
بنابراین، «ممنوعیت مطلق» هم از نظر فلسفی ناقض اختیار است، هم از نظر تاریخی، ضدکارآمد.
بخش سوم: سنتز عقلانی — دولت باغبان و سیاست سه وجهی
پاسخ نهایی در جهان بینی منشور وجود، سنتزی میان سه بعد عقل، اختیار و مسئولیت است.
دولت باغبان، نه پلیس اخلاق است و نه ناظر بی تفاوت؛ بلکه پرورش دهنده ی خاک آگاهی.
۱. محدودیت هوشمندانه (Smart Regulation)
ممنوعیت مصرف در حوزه ی عمومی: رانندگی، کار با ماشین آلات، و حضور در محیط های آموزشی باید با مستی ناسازگار باشد.
کنترل دسترسی: سن قانونی بالا، مجوزهای محدود فروش، و ممنوعیت کامل تبلیغات.
شفافیت اقتصادی: جلوگیری از سودجویی شرکت ها از اعتیاد مردم.
(منبع: Babor et al., Alcohol: No Ordinary Commodity, Oxford University Press, 2010)
۲. آموزش عمیق فلسفی (Ethical Education)
نقطه ی قوت دیدگاه منشور وجود در «آموزش چرایی» است.
باید به مردم آموخت که مستی تنها جسم را تخدیر نمی کند، بلکه عقل را، که شریف ترین وجه انسان است، از کار می اندازد.
به تعبیر سقراط:
> «هیچ شری جز جهل نیست.»
بنابراین، هدف آموزش، پرورش «اختیار آگاه» است؛ نه تحمیل رفتار.
۳. درمان ترمیمی (Restorative Treatment)
اعتیاد، نشانه ی یک منشور شکسته است، نه یک مجرم.
درمان، باید بازگرداندن اختیار و کرامت باشد، نه مجازات.
رویکرد «عدالت ترمیمی» (Restorative Justice) بر این اصل بنا شده که انسان ها حتی در سقوط، هنوز ظرفیت بازسازی نور را دارند.
(منبع: Zehr, Howard. The Little Book of Restorative Justice, Good Books, 2015)
نتیجه گیری
گزاره ی «مشروب باید مطلقا ممنوع باشد» ظاهرا از عقل گرایی دفاع می کند،
اما در عمق، عقلانیت را به ابزاری برای نفی اختیار تبدیل می سازد.
در نگاه فلسفی مبتنی بر کرامت انسانی، نه آزادی بی قید و نه تحمیل قیم مآبانه، هیچ کدام راه رستگاری نیستند.
راه درست:
صیانت از نور عقل، از مسیر آموزش، آگاهی و آزادی مسئولانه.