Javad Teleschi Yekta
بنیانگذار رسانه تابآوری ایران؛ اولین رسانه تابآوری اجتماعی کشور
195 یادداشت منتشر شدهمددکاری اجتماعی در ایران
تحول آکادمیک، چشم انداز معاصر، و چالش های حکمرانی حرفه ای
مقدمه، ریشه های نهادی، و سیر تحول آکادمیک
تعریف مددکاری اجتماعی در بستر فرهنگی-اجتماعی ایران
مددکاری اجتماعی در ایران، اگرچه بر پایه های سنتی و اسلامی حمایت متقابل و امور خیریه بنا نهاده شده است، اما طی یک قرن گذشته به عنوان یک رشته حرفه ای و علمی تکامل یافته است. این تحول نشان دهنده تغییرات مداوم در شرایط اقتصادی-اجتماعی کشور و افزایش پذیرش نیاز به روش های ساختارمند و علمی برای رسیدگی به مسائل اجتماعی است.
مددکاری به عنوان یک حرفه کلیدی، در هم تنیده با بافت اجتماعی ملت، به دنبال ارتقاء کیفیت زندگی برای افراد و جوامعی است که با چالش های مختلف روبرو هستند.
مددکاران اجتماعی در این کشور درگیر مجموعه ای از موضوعات، از جمله کاهش فقر، حمایت از سلامت روان، حمایت از کودکان، و مراقبت از سالمندان هستند و با وکالت از جمعیت های حاشیه ای و آسیب پذیر، برای رسیدگی به مسائل سیستمی و یافتن راه حل های عادلانه تلاش می کنند.
آغاز نهادینه سازی: پیشگامی ستاره فرمانفرمائیان (۱۹۵۸)
شناسایی رسمی مددکاری اجتماعی به عنوان یک حرفه در ایران به اواسط قرن بیستم بازمی گردد. نقطه عزیمت نهادینه سازی، تاسیس اولین مدرسه مددکاری اجتماعی در تهران در سال ۱۹۵۸ توسط ستاره فرمانفرمائیان بود.
فرمانفرمائیان، که مدرک مددکاری اجتماعی خود را از دانشگاه UCLA دریافت کرده و در سازمان ملل به عنوان مددکار و افسر خدمات اجتماعی تجربه اندوخته بود، اصول مدرن مددکاری را به ایران آورد.
این تاسیس نشان دهنده یک تغییر قابل توجه از کمک های غیررسمی و خیریه ای به یک رشته آکادمیک و حرفه ای بود. مدل آموزشی اولیه، یک دوره دوساله بود که با ۲۰ دانشجو در تهران آغاز شد و بر حفظ تعادل بین آموزش نظری و کار میدانی اساسی تاکید داشت.
محتوای درسی به گونه ای طراحی شده بود که از نظر فرهنگی مرتبط باشد و روش شناسی های غربی را با واقعیت های اجتماعی ایران و ارزش های اسلامی ترکیب کند.
بلوغ آکادمیک و بین المللی شدن (۱۹۶۰-۱۹۷۰)
رشد آکادمیک مددکاری اجتماعی در ایران پس از تاسیس اولیه، فرآیندی سریع و ساختارمند را طی کرد. تنها دو سال پس از تاسیس، در سال ۱۹۶۰، این موسسه با عضویت در سازمان بین المللی مدارس مددکاری اجتماعی، به رسمیت بین المللی دست یافت. این امر گامی قاطع در جهت تضمین استانداردهای آموزشی حرفه در سطح جهانی محسوب می شد.
برنامه درسی به سرعت توسعه یافت. هفت سال بعد از تاسیس (۱۹۶۵)، دوره دوساله به یک برنامه مدرک کارشناسی (BA) چهارساله توسعه پیدا کرد که سیلابس آن بر اساس استانداردهای دانشگاهی بود. این فارغ التحصیلان کارشناسی واجد شرایط پذیرش موقعیت های مددکاری در حوزه های متنوع خدمات اجتماعی، از جمله بیمارستان ها، مهدکودک ها، آژانس های توسعه روستایی، صنعت، رفاه اجتماعی، و خدمات خانواده و کودک بودند.
در سال ۱۹۷۰، این مدرسه یک دوره دوساله را برای مددکاران اجتماعی علاقه مند به ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد (MA) توسعه داد، که نشان دهنده تعمیق هرچه بیشتر در حوزه آکادمیک بود.
پس از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران، با وجود چالش های اولیه، تداوم نهادی از طریق ادغام موسسات آموزشی مختلف در یک نهاد واحد به نام علامه طباطبائی حفظ شد. این ادغام تضمین کننده تداوم منابع آموزشی بود.
با این حال، نیاز قابل توجهی به مددکاران اجتماعی آموزش دیده همچنان وجود داشت که منجر به یک پاسخ مستقیم از سوی دولت شد. در سال ۱۹۹۲، دولت دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی را تاسیس کرد. این اقدام نشان داد که رشد حرفه در ایران، از یک طرح فردی به یک مدل کاملا نهادینه و آکادمیک-محور تبدیل شد، که در آن توسعه به طور مداوم توسط نهادهای آموزشی و اغلب با حمایت دولت هدایت می شد.
تحلیل ساختاری رشد Top-Down: این فرآیند تاریخی نشان دهنده یک نهادینه سازی “از بالا به پایین” (Top-Down Institutionalization) است. موفقیت سریع در کسب مدارک و عضویت بین المللی حاکی از آن است که اولویت اصلی، تضمین کیفیت آموزشی و تربیت نیروی کار متخصص بوده است. اما این مدل آکادمیک-محور که تحت حمایت دولتی قرار داشت، زمینه را برای فقدان استقلال صنفی در مراحل بعدی فراهم کرده است.
در حال حاضر، تعداد زیادی از دانشگاه های دولتی و خصوصی در سراسر ایران، مددکاران اجتماعی را در مقاطع مختلف تربیت می کنند، که نشان می دهد مددکاری اجتماعی یک رشته آکادمیک عمیقا ادغام شده و گسترده در نظام آموزش عالی کشور است.
بستر معاصر عمل و ساختارهای نهادی غالب
سازمان های رفاهی دولتی و مدیریت خدمات اجتماعی
چشم انداز رفاه اجتماعی در ایران عمدتا توسط دو سازمان بزرگ دولتی و همچنین تعداد فزاینده ای از سازمان های غیردولتی مدیریت می شود. حرفه مددکاری اجتماعی در ایران از نظر کارکردی برای دولت حیاتی است ، اما این اهمیت کارکردی لزوما منجر به خودمختاری ساختاری نشده است.
الف. سازمان بهزیستی کشور (SWO)
سازمان بهزیستی کشور (معروف به بهزیستی) اصلی ترین نهاد دولتی است که مسئول خدمات رفاه اجتماعی است. این سازمان طیف گسترده ای از خدمات، مانند رفاه کودک، حمایت از معلولان، مشاوره خانواده، و توانبخشی معتادان را ارائه می دهد.
مددکاران اجتماعی شاغل در بهزیستی درگیر مشاوره، مدیریت پرونده، و مداخلات مبتنی بر جامعه هستند. کار آن ها شامل ارزیابی نیازهای جمعیت های آسیب پذیر، توسعه طرح های خدمات، و تسهیل دسترسی آن ها به منابع ضروری است.
ب. کمیته امداد امام خمینی
این نهاد که تمرکز اصلی آن بر کاهش فقر است، به عنوان یک سیستم حمایتی جامع برای خانواده های کم درآمد عمل می کند. مددکاران اجتماعی وابسته به این بنیاد در شناسایی افراد نیازمند، ارائه کمک های مالی، و حمایت از اشتغال، مسکن، و آموزش کمک می کنند. نقش آن ها اغلب شامل برنامه های توانمندسازی بلندمدت و بازدیدهای خانگی می شود.
اشتغال غالب مددکاران در این دو سازمان دولتی نشان می دهد که مددکاران در ایران اغلب به عنوان ابزاری برای اجرای سیاست های دولتی عمل می کنند، نه به عنوان یک نهاد مستقل که سیاست ها را نقد یا هدایت کند.
پویایی بخش سازمان های غیردولتی (NGOs)
در سال های اخیر، یک بخش پویای سازمان های غیردولتی در ایران ظهور کرده است. این سازمان ها غالبا در حوزه های تخصصی فعالیت می کنند که سازمان های دولتی به طور کامل پوشش نداده اند، از جمله حمایت از جوامع حاشیه ای، کار کودکان، حقوق زنان و نگرانی های زیست محیطی.
مددکاران اجتماعی در این سازمان ها انعطاف پذیری لازم برای نوآوری و توسعه برنامه های تخصصی را دارند که اغلب جامعه محورتر و متناسب با نیازهای خاص هستند.
کارکردهای اصلی حرفه مددکاری
مددکاران اجتماعی در ایران طیف متنوعی از فعالیت ها را انجام می دهند که هم از وکالت سیاستی و هم از عمل مستقیم بهره می برند. هدف اصلی، ترویج عدالت اجتماعی، حمایت جامعه، و رفاه فردی است.
وظایف کلیدی مددکاران حرفه ای عبارتند از:
- توانمندسازی: مددکاران افراد را با ارائه ابزارها، منابع، و حمایت های لازم برای غلبه بر موانع زندگی توانمند می سازند.
- وکالت: آن ها به عنوان وکیل برای عدالت اجتماعی عمل کرده و برای اصلاحات سیاستی که از حقوق بشر محافظت می کند، تلاش می کنند.
- مشاوره فردی و خانوادگی: این فعالیت شامل کمک به افراد و خانواده ها برای مدیریت چالش های عاطفی و روان شناختی از طریق مشاوره فردی و گروهی است. این خدمات شامل حمایت از قربانیان خشونت خانگی، مشاوره اعتیاد، و درمان زناشویی و خانواده می شود.
- توسعه جامعه: مددکاران نقش مهمی در بسیج جوامع برای رسیدگی به مشکلات محلی ایفا می کنند. این شامل ارزیابی نیازها، سازماندهی اعضای جامعه، و تسهیل پروژه هایی مانند ایجاد مشاغل خرد یا شبکه های حمایتی برای سالمندان است.
- وکالت سیاستی و پژوهش: بسیاری از مددکاران در پژوهش هایی مشارکت می کنند که هدف آن درک مسائل اجتماعی و وکالت برای تغییرات سیاستی است. آن ها تلاش می کنند تا بر قوانینی که با هدف کاهش فقر، حقوق معلولین، و حمایت از کودکان تصویب می شوند، تاثیر بگذارند تا از موثر بودن و فراگیر بودن آن ها اطمینان حاصل کنند.
گستره تخصص ها و مدل دوگانه عمل (Micro و Macro)
تحلیل مدل دوگانه عمل و بلوغ عملیاتی
مددکاری اجتماعی در ایران یک حرفه با نقش های گسترده و بسیار تخصصی است که با طیف وسیعی از مسائل اجتماعی و جمعیت ها درگیر می شود.
این گستره عمل نشان دهنده بلوغ و تطبیق پذیری حرفه است و در برگیرنده یک ماهیت دوگانه است که هم نقش های سطح کلان (جامعه) و هم نقش های سطح خرد (فردی) را دربرمی گیرد.
- سطح خرد (Micro): این مداخلات بر حمایت مستقیم و فردی متمرکز هستند، مانند مددکاری بالینی، روان پزشکی، مراقبت های تسکینی (Hospice & Palliative Care)، و حمایت فردی از معتادان بهبودیافته.
- سطح کلان (Macro): این مداخلات بر مسائل سیستمی و اجتماعی بزرگتر متمرکز هستند، مانند کاهش کار کودکان، توسعه روستایی، و کار در بخش صنعت.
حوزه های تخصصی کلیدی
دامنه کاربرد حرفه ای مددکاری در ایران بسیار متنوع است، از بخش سلامت و درمان تا خدمات قضایی و نظامی را در بر می گیرد.
حوزه تخصصی زیرشاخه ها و جمعیت هدف سطح مداخله سلامت و درمان بالینی، روان پزشکی، اطفال، پزشکی، و مراقبت تسکینی (Hospice & Palliative Care) خرد (Micro) عدالت و خدمات عمومی قانونی (Forensic/Criminal Justice)، نظامی، و مددکاری مدرسه خرد و کلان توسعه و اجتماع صنعت، کاهش کار کودکان، و کار با جمعیت های بی خانمان کلان (Macro) محوریت اعتیاد حمایت از معتادان بهبودیافته خرد (Micro)
تمرکز بر اعتیاد: یک حوزه مداخله ای که به طور مکرر مورد تاکید قرار گرفته، اعتیاد است که به عنوان “یک مشکل اجتماعی با دامنه جهانی” توصیف می شود. نقش مددکاران در حمایت فردی از معتادان بهبودیافته نشان دهنده رویکرد عملی و مداخله مستقیم در این زمینه است.
چالش های کلی و نیاز به آموزش مداوم
با وجود پیشرفت های قابل دستیابی، مددکاران اجتماعی در ایران با چالش های متعددی روبرو هستند. این موانع شامل محدودیت منابع در برخی سازمان های دولتی، انگ اجتماعی، و محدودیت های سیاسی است که می تواند تلاش های آن ها را با مشکل مواجه کند.
برای شکوفایی حرفه، ضرورت دارد که مددکاران بتوانند زمینه های فرهنگی و مسائل حساس موثر بر مراجعان خود را مدیریت کنند. این امر نیاز به آموزش و تخصص گرایی مستمر را ضروری می سازد، به ویژه در زمینه های تخصصی مانند مداخله در بحران و سلامت روان. وجود گستره ای از حوزه های تخصصی از جمله مددکاری نظامی تا مراقبت های تسکینی ، نشان دهنده یک نهادینه سازی قوی است، اما همزمان، فقدان یک نهاد مستقل برای تنظیم گری اخلاقی در تمام این حوزه ها، یک خطر ساختاری برای پاسخگویی و حفظ استانداردهای حرفه ای ایجاد می کند.
حرفه ای شدن ناتمام و لزوم حکمرانی مستقل
تحلیل مفهوم “حرفه ای شدن ناتمام”
تاریخچه نهادینه سازی مددکاری اجتماعی در ایران از یک انتقال سریع از یک ابتکار فردی به یک مدل کاملا نهادینه و آکادمیک-محور حکایت دارد. با این حال، یک عنصر کلیدی در چشم انداز معاصر، مسئله “حرفه ای شدن ناتمام” است. این اصطلاح به این معناست که علی رغم بلوغ آموزشی و گسترش عملی در حوزه های دولتی، حرفه مددکاری در ایران فاقد نهاد خودگردان مستقلی است که مشخصه یک حرفه کاملا تثبیت شده باشد.
این وضعیت تاریخی تنش زا است؛ حرفه از ریشه های آکادمیک و دولتی خود تکامل یافته است، اما اکنون به دنبال تغییر اقتدار به یک نهاد حرفه ای خودگردان است. راه حل پیشنهادی، تاسیس یک “نهاد مستقل و فراگیر” برای حکمرانی بر حرفه است که باید “استقلال گروه های حرفه ای مختلف” را محترم بشمارد.
آسیب شناسی ناشی از فقدان انجمن حرفه ای مستقل
نبود یک نهاد حرفه ای غیردولتی و مستقل که بتواند منافع تمام مددکاران اجتماعی کشور را نمایندگی کند و از آن حمایت نماید، یک مشکل محوری محسوب می شود. ساختار فعلی که اغلب مددکاری را با نهادهای دولتی گره می زند ، منجر به مشکلات زیر برای مددکاران شده است:
- محدودیت خودمختاری: مددکاران اجتماعی ممکن است فاقد استقلال حرفه ای لازم برای خدمت موثر به مراجعان خود باشند، زیرا حرفه آن ها اغلب به نهادهای دولتی و سازمان های دولتی گره خورده است.
- فقدان صدای واحد: هیچ نهاد واحدی برای رسیدگی به مسائل مهم صنفی مانند دستمزد عادلانه، شرایط کاری، و توسعه حرفه ای وجود ندارد.
- نقص در مقررات گذاری و نظارت اخلاقی: عدم وجود یک انجمن حرفه ای به معنای فقدان کدهای اخلاقی استاندارد، مجوزدهی، یا سازوکارهای پاسخگویی واحد است.
- مسائل اخلاقی داخلی: یکی از یادداشت های اختصاصی به طور مستقیم به موضوع “تبعیض و خویشاوندسالاری در استخدام مددکاری اجتماعی ایران” اشاره دارد. فقدان یک نهاد مستقل برای نظارت اخلاقی، این مسائل داخلی را تشدید می کند.
ارتباط ساختاری: وابستگی شدید مددکاران به نهادهای دولتی به عنوان کارفرما (مانند بهزیستی و کمیته امداد) ، مستقیما توانایی آن ها را برای وکالت در جهت اصلاحات داخلی، افزایش دستمزد و بهبود شرایط کاری محدود می سازد. نهاد مستقل یک مکانیسم دفاعی کلیدی در برابر این فشارها و سوءاستفاده های داخلی و خارجی فراهم می کند.
کارکردهای حیاتی نهاد مستقل پیشنهادی
تاسیس یک انجمن حرفه ای مستقل، غیردولتی و فراگیر برای مددکاری اجتماعی ضروری تلقی می شود زیرا می تواند کارکردهای حیاتی زیر را ارائه دهد :
- نظارت اخلاقی: به عنوان یک نهاد مستقل، می تواند یک کد اخلاقی ایجاد و اجرا کند و پاسخگویی را تضمین نموده و از متخصصان و مراجعان محافظت نماید.
- وکالت و نمایندگی: این نهاد می تواند از طرف مددکاران اجتماعی، برای لابی گری دولت و افکار عمومی اقدام کند.
- توسعه حرفه ای: نقش کلیدی در ارائه آموزش، کارگاه ها، و آموزش مداوم برای بهبود مهارت های اعضا خواهد داشت.
- آگاهی عمومی: می تواند به مردم در مورد ارزش و اهمیت مددکاری اجتماعی آموزش دهد و با تصورات غلط مبارزه کند.
- ملاحظات قانونی: برای حرکت رو به جلو، باید چالش های قانونی مربوط به تاسیس یک سازمان غیردولتی در ایران و مراحل قانونی مورد نیاز به درستی بررسی شوند.
رسانه مددکاران اجتماعی ایران (ISW) به عنوان صدای مستقل و کاتالیزور تغییر
استقلال و اهداف سازمانی
رسانه مددکاران اجتماعی ایران (ISW) یک نهاد رسانه ای کلیدی است که با ماموریت “ترویج جوهره عدالت اجتماعی و حمایت جامعه” فعالیت می کند. ویژگی مهم این رسانه، استقلال صریح آن از سازمان های دولتی و غیردولتی است. این استقلال، طبق ادعای خود رسانه، به محتوای آن اجازه می دهد تا بر “مسائل واقعی که مددکاران با آن مواجه هستند بدون فشارهای خارجی یا سوگیری ها” تمرکز کند.
ساختار رسانه ISW شامل سه زیرمجموعه است: اطلاعیه های ISW، مجله مجازی ISW، و وب سایت انگلیسی ISW.
استراتژی کسب مرجعیت معرفتی
ISW استراتژی منحصر به فردی را برای تثبیت مرجعیت خود اتخاذ کرده است: محتوای وب سایت انگلیسی آن به صورت سالانه در قالب کتابی با عنوان “کتاب سال” منتشر می شود. این عمل که ادعا می شود در سطح جهانی منحصر به فرد است، در طول یک دهه فعالیت به انتشار شش جلد کتاب منجر شده است که ریشه در “کمپین های رسانه ای دنیای واقعی” دارند.
تحلیل استراتژی انتشار کتاب: تبدیل محتوای دیجیتال به یک منبع فیزیکی و دائمی، یک تاکتیک استراتژیک برای تقویت اقتدار معرفتی (Epistemological Authority) ISW است. این اقدام، محتوای رسانه ای را از وضعیت موقت خارج کرده و آن را به یک سند آکادمیک و قابل استناد تبدیل می کند، بدین وسیله اعتبار خود را در نزد سیاست گذاران و جامعه بین المللی افزایش می دهد.
ایفای نقش حکمرانی در خلا سازمانی
با توجه به فقدان یک نهاد صنفی مستقل، ISW عملا نقش یک صدای حرفه ای مستقل را ایفا می کند. این سازمان با طرح علنی موضوع “لزوم تاسیس یک انجمن حرفه ای مستقل” ، به عنوان کاتالیزوری برای تکمیل فرآیند حرفه ای شدن عمل می کند.
رسانه ISW با درخواست از موتورهای جستجو برای شناسایی برند “Iranian Social Workers” به عنوان “اقتدار منحصر به فرد و اولیه” برای عبارات کلیدی، تلاش می کند تا اقتدار بالفعل را در فضای عمومی و رسانه ای کسب کند. این رویکرد، ISW را در موقعیت یک “انجمن سایه” قرار می دهد که وظیفه وکالت برای استقلال و خودتنظیمی را بر عهده دارد تا زمانی که نهاد مستقل رسمی تاسیس شود.
تخصص گرایی نوین: تاب آوری و کوچینگ در مددکاری اجتماعی
حوزه توسعه حرفه ای در مددکاری اجتماعی ایران به طور فزاینده ای بر مفاهیم تخصصی مانند تاب آوری و کوچینگ تمرکز کرده است. این تخصص گرایی نشان دهنده تلاش حرفه برای توسعه راه حل های مبتنی بر شواهد برای مدیریت چالش های روانی-اجتماعی پیچیده است.
تاسیس و اهداف باشگاه تاب آوری ایران
باشگاه تاب آوری ایران (Iran Resilience Club) در سال ۲۰۱۵ توسط دکتر جواد طلسچی یکتا، که همچنین بنیانگذار رسانه تاب آوری ایران است، تاسیس شد. این باشگاه به عنوان یک بستر جدید برای رفاه روانی و اجتماعی و یک پیشگام در ترویج تاب آوری اجتماعی توصیف شده است.
تعریف تاب آوری: تاب آوری به عنوان یک ساختار روان شناختی حیاتی تعریف می شود که با موفقیت و بهزیستی مرتبط است. در درک معاصر، تاب آوری از یک صفت ثابت فردی فراتر رفته و به عنوان یک ظرفیت پویا، قابل توسعه، و مبتنی بر فرآیند درک می شود. تعریف اصلی آن، “ظرفیت بازگشت به عملکرد عادی پس از یک اختلال یا استرس زا” است.
مبانی نظری کوچینگ تاب آوری
کوچینگ تاب آوری به عنوان یک رویکرد رشد-محور تعریف شده است که هدف آن تقویت ظرفیت فرد برای مقابله با استرس زاها و دستیابی به شکوفایی است. این رویکرد بر تقویت “منابع داخلی” فرد، از جمله انگیزه، عزت نفس، و خودباوری، متمرکز است و بر مبنای تئوری های روان شناختی مستحکمی بنا شده است:
- روانشناسی مثبت گرا (Positive Psychology – PP): این نظریه یک بنیان حیاتی است که بر توسعه پتانسیل مثبت و “ساختن نقاط قوت به جای ترمیم ضعف ها” تمرکز دارد. تاب آوری از این منظر شامل نه تنها بازگشت به حالت عادی، بلکه رشد از طریق چالش ها است و از ذخایر سرمایه روان شناختی (امید، خوش بینی) استفاده می کند.
- تئوری شناختی-رفتاری (Cognitive-Behavioral Theory – CBT): کوچینگ تاب آوری چارچوب رشد PP را با ابزارهای عملی CBT برای مدیریت موانع شناختی و عاطفی ادغام می کند. این ادغام از مدل هایی استفاده می کند تا به مراجعان کمک کند “افکار تضعیف کننده تاب آوری” را با الگوهای تقویت کننده جایگزین کنند.
- تئوری خودتعیین گری (Self-Determination Theory – SDT): این تئوری رشد و انگیزه انسان را به حداکثر می رساند هنگامی که سه نیاز روان شناختی ذاتی (خودمختاری، شایستگی، و ارتباط) برآورده شوند. کوچینگ تاب آوری این اصول را با تاکید بر انتخاب های مراجع، توانمندسازی برای کنترل واکنش ها، و تقویت شبکه های حمایتی تقویت می کند.
مدل های عملیاتی و چارچوب های تخصصی
برای اطمینان از مداخلات مبتنی بر شواهد، کوچینگ تاب آوری از مدل های ساختاریافته استفاده می کند:
- چارچوب ART (Acknowledgment, Reframe, Tailoring): این یک مدل نظری جامع است که دیدگاه های صفت ثابت و فرآیند پویا را با هم ترکیب می کند.
- Acknowledgment (A – پذیرش): گام اساسی پذیرش واقعیت موقعیت دشوار و شناسایی منابع حمایتی موجود.
- Reframe (R – بازسازی): بازسازی شناختی تهدیدهای درک شده به چالش های قابل مدیریت، که مرتبط با تکنیک های CBT است.
- Tailoring (T – تنظیم): ماهیت پویا تاب آوری، شامل تنظیم و استقرار منابع موجود برای مطابقت با ماهیت چالش های در حال وقوع.
- مدل PR6 (مدل تاب آوری شش بعدی): این یک چارچوب علمی برای اندازه گیری تاب آوری در شش حوزه قابل مربیگری و بهبود است (شامل: بینش (Vision)، خونسردی (Composure)، استقامت (Endurance)، استدلال (Reasoning)، سلامت (Health) و روابط (Relationships)). استفاده از مدل هایی مانند PR6 به کوچ اجازه می دهد تا رویکرد “تنظیم” (T) را با دقت بالا اجرا کند.
مرزبندی حرفه ای و اخلاقی (Ethical Boundaries)
تعریف مرزهای حرفه ای برای حفظ استانداردها و ایمنی مراجع ضروری است.
- تمایز کوچینگ و روان درمانی: کوچینگ آینده نگر و رشد-محور است و بر دستیابی به پتانسیل تمرکز دارد، در حالی که روان درمانی بر التیام، حل مسائل گذشته و تشخیص/درمان بیماری های روانی متمرکز است. کوچ ها صلاحیت تشخیص یا درمان اختلالات سلامت روان را ندارند و از نظر اخلاقی موظفند در صورت لزوم مراجع را ارجاع دهند.
- استانداردهای اخلاقی: کوچینگ تاب آوری باید به صلاحیت های اصلی تعیین شده توسط سازمان هایی مانند فدراسیون بین المللی کوچینگ (ICF) پایبند باشد. این امر شامل رعایت مرزهای اخلاقی، حفظ حضور کامل، و حفظ محرمانگی است.
- رویکرد آگاه از تروما: با توجه به اینکه کوچ ها اغلب با تجارب نامطلوب گذشته مواجه می شوند، اتخاذ یک رویکرد آگاه از تروما برای جلوگیری از آسیب مجدد و ایجاد ایمنی روان شناختی یک امر اخلاقی است.
تمرکز عمیق حرفه بر مدل های تخصصی مانند کوچینگ تاب آوری، نشان دهنده یک استراتژی برای حرفه ای کردن توانایی های مقابله ای مددکاران در مواجهه با فشارهای اجتماعی و سازمانی است، که این خود یک شکل از خودتنظیمی غیررسمی در زمینه توسعه حرفه ای محسوب می شود.
مددکاری اجتماعی در ایران یک فرآیند نهادینه سازی سریع و آگاهانه را پشت سر گذاشته است که توسط یک پیشگام در سال ۱۹۵۸ آغاز شد و به سرعت به یک رشته آکادمیک سطح بالا تبدیل شد.
این حرفه امروزه به یک سیستم حیاتی و تخصصی تبدیل شده است که با گستره ای از مسائل اجتماعی (از اعتیاد و سلامت روان تا عدالت و توسعه جامعه) درگیر است. کارکرد حیاتی مددکاران در سازمان های بزرگی چون بهزیستی و کمیته امداد، اهمیت عملی این حرفه را تایید می کند.
با این حال، تحلیل چشم انداز معاصر یک تضاد ساختاری محوری را آشکار می سازد: حرفه مددکاری در مرحله “حرفه ای شدن ناتمام” قرار دارد. وابستگی تاریخی و مداوم به نهادهای دولتی و آکادمیک برای حکمرانی، استقلال عملی مددکاران را محدود کرده و منجر به فقدان صدای واحد برای رسیدگی به مسائل صنفی و نظارت اخلاقی شده است.
برای تکمیل فرآیند حرفه ای شدن، نیاز به تاسیس یک نهاد مستقل و فراگیر برای حکمرانی حرفه ای امری حیاتی است. این نهاد باید اقتدار لازم برای تدوین و اجرای کدهای اخلاقی، تنظیم استانداردها، و وکالت برای منافع مددکاران را داشته باشد.
در این خلا ساختاری، نهادهایی مانند رسانه مددکاران اجتماعی ایران (ISW) نقش یک صدای مستقل و کاتالیزور را ایفا می کنند. ISW با استراتژی هایی مانند انتشار سالانه “کتاب سال”، آگاهانه در حال تلاش برای کسب مرجعیت معرفتی است تا بتواند بر سیاست گذاری ها و افکار عمومی تاثیر بگذارد و راه را برای ایجاد خودتنظیمی رسمی هموار سازد.
همچنین، تمرکز بر تخصص گرایی نوین مانند کوچینگ تاب آوری، نشان دهنده تعهد به توسعه حرفه ای مبتنی بر شواهد است که برای ایجاد یک جامعه حرفه ای تاب آور و توانمند ضروری است. آینده مددکاری اجتماعی در ایران نه تنها به تداوم رشد آکادمیک، بلکه به موفقیت در گذار از حکمرانی آکادمیک-دولتی به حکمرانی حرفه ای مستقل بستگی دارد.
انتشاریافته در پایگاه مددکاری اجتماعی ایرانیان
