«روایت اول، قدرت نرم»

23 آذر 1404 - خواندن 4 دقیقه - 386 بازدید

تحلیل رسانه ای از چرایی پیش دستی الجزیره در روایت یک حادثه و پیامدهای آن برای رسانه های ایرانی

وقتی یک رسانه خارجی برای نخستین بار روایت انسانی یک حادثه در داخل ایران را منتشر می کند، مسئله صرفا تقدم زمانی یا یک رقابت حرفه ای نیست؛ مسئله، مالکیت روایت است. مستند کوتاه الجزیره از حضور خبرنگار این شبکه در یکی از زندان هایی که پس از حمله رژیم صهیونیستی هدف قرار گرفته و گفت وگو با خانواده یکی از قربانیان، بیش از آنکه یک گزارش خبری باشد، نمونه ای روشن از تصاحب قاب اول روایت است؛ قابی که می توانست از آن رسانه های ایرانی باشد.

پرسش اصلی اینجاست: چرا رسانه های داخلی اولین روایت را نساختند؟

پاسخ را باید در رویکردها جست وجو کرد، نه در امکانات. رسانه های ایرانی از نظر دسترسی میدانی، نیروی انسانی و مشروعیت حضور، هیچ کمبودی ندارند. آنچه کم رنگ است، اولویت دادن به روایت انسانی در کنار روایت رسمی است. در بسیاری از موارد، اطلاع رسانی در قالب بیانیه، آمار و مواضع رسمی متوقف می شود، در حالی که مخاطب امروز، پیش از هر چیز، با انسان و تجربه زیسته او ارتباط برقرار می کند.

از سوی دیگر، احتیاط بیش از حد و ترس از پیامدهای سیاسی یا حقوقی، باعث تاخیر در حضور میدانی خبرنگار می شود. این تاخیر، دقیقا همان خلایی است که رسانه ای مانند الجزیره آن را تشخیص می دهد و پر می کند؛ نه الزاما با روایت متفاوت، بلکه با روایت به موقع.

آیا تاثیر پخش این روایت از الجزیره بیشتر است؟ در سطح بین المللی، پاسخ مثبت است. نه به این دلیل که الجزیره حقیقت گوتر است، بلکه چون قواعد دیده شدن جهانی را می شناسد:

روایت تصویری، تمرکز بر پیامد انسانی، پرهیز از شعار و ثبت اولین قاب. در جنگ روایت ها، رسانه ای که اولین تصویر و اولین صدا را منتشر می کند، ذهن مخاطب جهانی را شکل می دهد؛ حتی اگر روایت های بعدی دقیق تر باشند.

نکته مهم تر آن است که این «اولین بودن» می تواند بخشی از یک تکنیک آگاهانه رسانه ای برای بین المللی سازی موضوع باشد. در نظریه های ارتباطات، رسانه ای که قاب اول را می سازد، نه تنها موضوع را برجسته می کند، بلکه زاویه نگاه به آن را نیز تعیین می کند. الجزیره با تمرکز بر خانواده قربانی، حادثه ای ملی را به مسئله ای انسانی و فراملی تبدیل کرده؛ روایتی که به راحتی در رسانه ها و شبکه های اجتماعی جهان بازنشر می شود.

این تکنیک چند کارکرد هم زمان دارد: کاهش حساسیت های سیاسی، افزایش همدلی جهانی، و تبدیل یک گزارش به منبع مرجع برای دیگر رسانه ها. در واقع، الجزیره تنها محتوا تولید نکرده، بلکه زنجیره بازنشر بین المللی را فعال کرده است.

اما مسئله اصلی، الجزیره نیست؛ مسئله، غیبت روایت حرفه ای و سریع داخلی است. اگر همین روایت، با همان زبان انسانی و استانداردهای مستندسازی، توسط یک خبرنگار ایرانی منتشر می شد، نه تنها در داخل کشور اثرگذاری بیشتری داشت، بلکه در سطح بین المللی نیز می توانست مرجع باشد. در آن صورت، بازنشر جهانی امتداد روایت ما بود، نه جایگزین آن.

این اتفاق، یک هشدار جدی برای رسانه های ایرانی است:

در عصر تصویر، احساس و شبکه های جهانی، تاخیر در روایت یا بسنده کردن به اطلاع رسانی رسمی، به معنای واگذاری میدان است. اگر ما روایت نکنیم، دیگران روایت خواهند کرد؛ و آن گاه قاب بندی، زاویه دید و اثرگذاری، الزاما در اختیار ما نخواهد بود.

قدرت نرم، پیش از آنکه در موضع گیری سیاسی شکل بگیرد، در روایت اول ساخته می شود.