فردین احمدی
11 یادداشت منتشر شدهآقا محمد کبیر؛ فقیهی که علم را زیست و سکوتش از هزار خطابه گویاتر بود
آقا محمد کبیر؛ فقیهی که علم را زیست و سکوتش از هزار خطابه گویاتر بود
در تاریخ حوزه های علمیه ایران، نام هایی هستند که نه با غوغای شهرت، که با عمق اثرگذاری شان ماندگار شده اند. آقا محمد کبیر، از فقها و اساتید برجسته حوزه های علمیه تهران و قم، از همان نام هاست؛ عالمی که زیست علمی اش آرام، اما ریشه دار بود و میراثش، هرچند بی ادعا، هنوز در تار و پود اندیشه حوزوی دیده می شود. سال ۱۳۲۸ هجری شمسی، برابر با سوم ربیع الاول ۱۳۶۹ قمری، روزی است که این فقیه وارسته چشم از جهان فروبست؛ اما حقیقت آن است که او از شمار عالمانی است که «رفتن» در قاموس شان معنا ندارد.
آقا محمد کبیر، از آن سنخ فقهایی بود که علم را نه ابزار برتری، بلکه راهی برای قرب الهی می دانست. در روزگاری که حوزه های علمیه با فراز و نشیب های سیاسی، اجتماعی و فکری متعددی مواجه بودند، او با ثبات قدم، مسیر تدریس، تحقیق و تربیت شاگرد را برگزید. حضور او در حوزه های علمیه تهران و قم، صرفا یک حضور آموزشی نبود؛ بلکه نوعی «تربیت خاموش» بود که شاگردان را پیش از آن که با زبان، با منش و سلوک او آموزش می داد.
فقاهت آقا محمد کبیر، فقاهتی متکی بر دقت، احتیاط و وفاداری عمیق به سنت اجتهاد شیعی بود. او از آن دسته علما نبود که به دنبال نوگرایی بی ریشه یا تقلید سطحی از جریان های فکری روز باشد؛ در عین حال، از جمود و تحجر نیز فاصله داشت. همین تعادل، او را به استادی تبدیل کرد که هم مورد اعتماد طلاب جوان بود و هم محل رجوع اهل نظر. کلاس های درس او، بیش از آن که میدان نمایش معلومات باشد، عرصه تمرین تفکر، استدلال و ادب علمی بود.
یکی از ویژگی های برجسته این فقیه فقید، تواضع علمی و پرهیز آگاهانه از شهرت طلبی بود. در زمانی که بسیاری، حتی اندک دستاوردهای علمی را به منبرهای پرسر و صدا می بردند، آقا محمد کبیر ترجیح می داد در خلوت درس و بحث باقی بماند. او به خوبی می دانست که علم، اگر برای خدا نباشد، نه تنها نور نمی آورد، که خود حجاب می شود. شاید همین نگاه، سبب شد نامش کمتر در رسانه ها و تذکره های پرزرق وبرق دیده شود، اما در حافظه شاگردان و هم درس هایش، جایگاهی عمیق و ماندگار داشته باشد.
نقش او در حوزه علمیه تهران، به ویژه در تربیت نسل هایی از طلاب که بعدها هر یک در جایگاه های علمی و تبلیغی قرار گرفتند، انکارناپذیر است. تهران، با ویژگی های خاص اجتماعی و فرهنگی اش، همواره نیازمند عالمانی بوده که بتوانند پیوند میان فقه سنتی و مسائل زندگی شهری را برقرار کنند. آقا محمد کبیر، با فهم دقیق از واقعیت های زمانه، این نقش را بی هیاهو ایفا کرد. او نشان داد که فقیه، اگر زمانه خود را بشناسد، حتی بدون شعار، می تواند اثرگذار باشد.
در قم نیز، که قلب تپنده فقاهت شیعی به شمار می رود، حضور او حضوری قابل احترام و اثرگذار بود. ارتباط علمی او با دیگر اساتید و فقهای بزرگ، مبتنی بر ادب، گفت وگوی علمی و احترام متقابل بود. او نه اهل جدل های بی ثمر بود و نه در پی حذف دیگران. همین روحیه، سبب شد که کلاس هایش محیطی امن برای پرسش، نقد و رشد فکری طلاب باشد.
درگذشت آقا محمد کبیر در سال ۱۳۲۸ هجری شمسی، برای جامعه حوزوی، فقدانی خاموش اما عمیق بود. فقدان عالمی که شاید نامش تیتر اول روزنامه ها نشد، اما خلا او در کلاس های درس و محافل علمی به روشنی احساس می شد. شاگردانش، بیش از هر چیز، از «نبودن نگاه پدرانه و دقیق او» سخن می گفتند؛ نگاهی که هم خطا را می دید و هم راه اصلاح را نشان می داد.
امروز، یادکرد از آقا محمد کبیر، صرفا مرور یک نام در تقویم نیست؛ بلکه یادآوری یک الگوست. الگویی از عالمی که علم را با اخلاق، فقاهت را با تواضع و تدریس را با تربیت درآمیخت. در روزگاری که گاه کمیت بر کیفیت، و شهرت بر عمق غلبه می کند، بازخوانی سیره چنین فقهایی، برای حوزه های علمیه و جامعه دینی، ضرورتی انکارناپذیر است.
شاید بزرگ ترین میراث آقا محمد کبیر، نه در کتابی مدون، بلکه در انسان هایی باشد که زیر سایه تعلیم و تربیت او رشد کردند؛ انسان هایی که آموختند فقیه بودن، پیش از آن که عنوان باشد، مسئولیت است. مسئولیت در برابر علم، در برابر مردم و در برابر خدا. این میراث، اگرچه بی صدا منتقل شد، اما همچنان زنده است و در جریان آرام اندیشه دینی ایران، نفس می کشد.
یاد و نام آقا محمد کبیر، به عنوان فقیهی وارسته و استادی اثرگذار، گرامی باد؛ عالمی که رفتنش پایان نبود، بلکه آغاز ماندگاری اش در تاریخ خاموش اما ژرف حوزه های علمیه ایران شد.