مرگ خاموش اقتصاد،از تورم مزمن تا فروپاشی اعتماد عمومی

9 دی 1404 - خواندن 3 دقیقه - 25 بازدید

اقتصادها معمولا با یک شوک ناگهانی از پا نمی افتند؛ فروپاشی اقتصادی اغلب فرآیندی تدریجی و فرسایشی است که در لایه های مختلف جامعه رخ می دهد. «مرگ اقتصاد» مفهومی استعاری است برای توصیف وضعیتی که در آن سازوکارهای اصلی تولید، سرمایه گذاری و اعتماد عمومی کارایی خود را از دست می دهند، حتی اگر ظاهرا اقتصاد همچنان در حال فعالیت باشد.

نخستین نشانه این وضعیت، تورم مزمن و پایدار است. تورمی که نه موقتی و نه ناشی از شوک های بیرونی، بلکه نتیجه سیاست گذاری های نادرست و کسری های ساختاری است. در چنین شرایطی، پول ملی از نقش خود به عنوان معیار ارزش خارج می شود و جامعه وارد فاز نااطمینانی دائمی می گردد.

در ادامه، کاهش مستمر قدرت خرید رخ می دهد. طبقه متوسط که موتور مصرف و ثبات اجتماعی است، تضعیف می شود و فقر پنهان گسترش می یابد. حذف تدریجی کالاهای ضروری از سبد خانوار، نشانه ای روشن از ناکارآمدی نظام اقتصادی در تامین حداقل های معیشت است.

اقتصاد بیمار سپس وارد مرحله رکود تورمی می شود؛ ترکیبی نامتوازن از تورم بالا و تولید پایین. بنگاه های اقتصادی با افزایش هزینه ها، کاهش تقاضا و نبود چشم انداز روشن مواجه می شوند. نتیجه این فرآیند، تعطیلی واحدهای تولیدی، افت سرمایه گذاری و کاهش اشتغال پایدار است.

هم زمان، فرار سرمایه و مهاجرت نیروی متخصص تشدید می شود. سرمایه گذار و نیروی انسانی ماهر، به طور طبیعی به سمت محیط های باثبات و قابل پیش بینی حرکت می کنند. این خروج، توان بازسازی اقتصاد در آینده را به شدت کاهش می دهد و هزینه ای بلندمدت بر جامعه تحمیل می کند.

از دیگر نشانه های مرگ اقتصاد، کسری بودجه مزمن دولت است. تامین مالی هزینه ها از طریق چاپ پول یا استقراض پنهان، به تورم بیشتر و انتقال بار ناکارآمدی به شهروندان منجر می شود. این چرخه معیوب، نابرابری اقتصادی و بی اعتمادی عمومی را تشدید می کند.

در چنین بستری، اقتصاد دلالی و غیرمولد جایگزین تولید می شود. بازدهی فعالیت های سفته بازانه بیش از تولید واقعی می گردد و سرمایه از بخش های مولد خارج می شود. این تغییر مسیر، نشانه ای جدی از اختلال در نظام انگیزشی اقتصاد است.

در نهایت، شاید مهم ترین علامت مرگ اقتصاد، فروپاشی اعتماد عمومی باشد. زمانی که آمار رسمی، سیاست ها و وعده ها اعتبار خود را از دست می دهند، رفتارهای اقتصادی محافظه کارانه گسترش می یابد و پول به جای گردش، منجمد می شود.

جمع بندی

مرگ اقتصاد به معنای توقف کامل فعالیت ها نیست، بلکه به معنای از بین رفتن کارایی، اعتماد و چشم انداز آینده است. احیای اقتصاد پیش از هر چیز نیازمند ثبات در سیاست گذاری، شفافیت مالی و بازسازی اعتماد عمومی است؛ بدون این مولفه ها، هرگونه رشد عددی، ناپایدار و شکننده خواهد بود.