"نفت آباد"

6 خرداد 1403 - خواندن 12 دقیقه - 57 بازدید

مشرق زمین، گاهواره ی تمدن است و کوهپایه های زاگرس، محل قدیمی ترین سکونت گاه بشری از انسان عصر سنگ در تنگ"پبده" و ساکنان آنجا، این بخت یاری را داشته اند که با میراث داری کهن ترین دوران های پیشاتاریخی، در یک جغرافیای تاریخی اسرارآمیز و عجیب، وارد دوران های تاریخی عیلام و ماد و هخامنشی گردیده و با دفع حمله ی اسکندر مقدونی و تجربه ی سلسله های سلوکی و اشکانی، میراث عیلامی خود را این بار با عنوان"الیمایی" در روزگار اشکانیان حفظ کرده و وارد روزگار ساسانیان شوند.

در تمامی این دوران ها، از پیش از تاریخ تا باستان، بخت یاران سرزمین زاگرس، سه موهبت تمدن ساز داشتند؛ "آب"روان شده از مرتفع ترین کوه های زاگرس، که با گذار از سرزمین شان به شاخاب پارس می ریخت."برد" که از غار پبده تا قلعه بردی و بردنشانده با آن تمدن سازی کردند و"نفت"، این سیال سیاه رنگ و چسبناک و سحرآمیز که از دوران اساطیری تا روزگار صنعتی شدن سرزمین بختیاری، اعجازش را نشان داده است.

چشمه های خودجوش نفت و تراوش های طبیعی قیر، موهبتی خدادادی بودند که از روزگار کهن در این بخش از سرزمینی که بعدها "ایران" نامیده شد، جاری و ساری بودند.همان چشمه های خودجوش و معادن طبیعی که در روزگار عیلام باستان قیرش برای معماری"چغازنبیل"به دشت شوش برده شد و در عایق بندی این نیایشگاه باستانی مورد استفاده قرار گرفت.همان نفت و قیری که در ساخت ظروف و وسایل و مجسمه ها و مهر و موم های نقش دار و نقاب های عیلامی و امور مذهبی و پزشکی و معماری و نظامی استفاده شدند و چون نوبت به روزگار"ماد"رسید، از همان نفت برای اعجاز تیرهای شعله ور جنگاوران مادی استفاده شده تا فلاخن های خود را با گوی هایی از جنس قیر و آغشته به نفت، آتش زده و بر سر دشمنان سرزمین ماد از آشوربانی پال تا نبوکدنصر بین النهرینی بریزند و آتش"مدیک"، اعجاز و جادوی مادی ها باشد برای امپراتوری های بین النهرین و بعدها یونان باستان.

گزارشی که مورخ یونانی روزگار هخامنشی، هرودوت هالیکارناسی، از چشمه های خودجوش نفت در سرزمین های شرقی شوش، در تاریخ ثبت نموده، اشاره به همان رخنمون هایی است که از آن روزگار باستانی تا امروز همچنان در دره های سرزمین بخت یار "پارسوماش" جریان دارند و مظاهری از قدرت خدا و اعجازی از خلقت طبیعی این جغرافیای باستانی و تاریخی هستند.طلای سیاهی که مقدر شده بود سرنوشت فلات ایران زمین را تغییر دهند.

هرودوت، از بهره برداری چشمه های نفت این دیار گزارش دقیقی ارائه نموده و می گوید که چگونه ایرانیان، اسرای یونانی را در چاه های دست کند کم عمق و حوضچه های کوچک تفکیک نفت و قیر به کار گرفته بودند تا اسرای یونانی داریوش هخامنشی، در فناوری بومی ساکنان باستانی سرزمین نفت، مزدورانی تابع باشند و بکوشند تا گنج نفتی هخامنشی ها، سرمایه ی پیشرفت و توسعه امپراتوری پارس باشد.پارسیان کوچ رو و دامپرور، از "پارسوا" در جنوب دریاچه ی ارومیه امروز، امتداد دامنه کوهپایه را پیموده و به سرزمینی رسیدند که اعجاز آتش جاودان آن، هر بیننده و رهگذری را مدهوش و مبهوت می کرد.آن ها در طی مسیر خود به سمت جنوب، در این دیار کوهستانی ماندند و بر آتش لایزالی که از گاز طبیعی متصاعد شده از شکستگی زمین ایجاد شده بود، صفه و معبدی ساختند از"برد"و به رسم معماری اورارتویی، بدون ملات و وارگه ی جدید خود را"پارسوماش"نامیدند تا قبل از طی طریق به سمت"پاسارگاد"، در این خطه از جغرافیای کوهپایه ای سرزمینی که به یادگار موطن نخست خود؛"ایران" نامیده بودند، موطنی داشته باشند و در قلعه بردی، نزدیک به آن آتشکده بزرگ، مردی دادگستری زاده شود که میراث دار کیانیان خدای نامه های باستانی بود و کی روشی را بر بنیان عدل و داد برپانمود و دیگر از آن نیز "بردی" ها و "بردیا"هایی در این سرزمین زاده شدند و تاریخ هخامنشی را تداوم دادند.

تصاعد طبیعی گاز از معبد پارسوماش و آتش لایزال آن و چشمه های خودجوش نفت در دره های اطراف، مستنداتی طبیعی هستند که رمزگشایی از روایت اساطیری کشف آتش توسط هوشنگ پیشدادی را نیز سهل تر می کنند و بخت یاران با مرور داستان کشف آتش در کتاب"شهنامه" که انیس و همدم همیشگی ایشان است، بیش از دیگران می توانند، تداعی "چیزی دراز" که سیه رنگ و تیره تن و تیزتاز بود را روی زمین ببینند و آنچه را حکیم توس، از خدای نامه ها ذکر کرده، در چشمه های نفتی ببینند که همچنان در سرزمین شان جریان دارد و منتظر جرقه ای برای آتش گرفتن است؛

یکی روز شاه جهان سوی کوه

گذر کرد با چند کس همگروه

پدید آمد از دور چیزی دراز

سیه رنگ و تیره تن و تیز تاز

دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون

ز دود دهانش جهان تیره گون...

ایران در شرایطی وارد روزگار اسلامی شد که اعراب مهاجم به ایران نیز اعجاز چشمه های طبیعی نفت و آتش های لایزال را می دیدند و شفاهی گزارش می کردند.بعدها، استخری و دیگر گزارش نویسان ادوار مختلف دوران اسلامی به یاری اعراب فاقد سواد کتابت آمدند و در نوشته هایشان بارها به آتش لایزالی اشاره کردند که از باد و باران گزندی نمی یافت و می سوخت و می سوخت و می سوخت!

همین چشمه ها و رخنمون ها بودند که در روزگار اسلامی و حداقل از اوایل دوران صفویه، گزارش ها و مستندات و مدعیانی برای بهره برداری و استفاده تجاری یافتند و ایلخانان بختیاری نیز بهره برداری "سادات قیری" از این چشمه های سرزمین قشلاقی در قبال پرداخت خراج سالیانه پذیرفتند.

وقتی با ارتباطات و رفت و آمدها، دنیا کوچک تر از قبل شد و انقلاب صنعتی در غرب، دسترسی به منابع و معادن جدید در اقصی نقاط جهان را ضروری ساخت،گزارش های مستشرقانی همچون "لایارد" و "لفتوس" و "دمورگان" و "راولینسون" که به چشم آبی های دیار فرنگ رسید، آنها دریافتند که جای دیگری در جهان نیز از صخره ها و زمین هایش همچون صخره های پنسیلوانیا در امریکای تازه کشف شده، روغن سنگ یا همان؛"پترولیوم"می جوشد و به همین دلیل بود که جایی که چشمه های خود جوش نفت و آتشکده ای خاموش با بوی شدید تصاعد گاز داشت و ساکنان محلی آنرا به"لایارد"،جهانگرد انگلیسی، مسجد حضرت سلیمان معرفی کردند، در لیست نقاط دارای احتمال وجود"نفت"برای مشاوران "ویلیام ناکس دارسی" قرار گرفت.

بدین ترتیب بود که وقتی "جورج برنارد رینولدز"، سرمهندس حفار با تلگراف دارسی از "برمه" رهسپار ایران شد تا امتیازنامه واگذار شده به دارسی در سال۱۹۰۰میلادی را عملیاتی کند.گزارش های مستشرقان و زمین شناسان اروپایی در خورجین اسبش بود و گوشش، از طریق یک مترجم هندی که از پارسیان هند بود، شنوای روایات و حکایات ساکنان محلی ایران، از جاهایی بود که چشمه نفت و شعله آتش و معدن قیر داشت.

با همین دانسته ها بود که کاوش در اطراف مسجد حضرت سلیمان و دره ی نفتون، به بعد از جستجو در "چیاسرخ" کرمانشاه و "مامتین" رامهرمز موکول شد، تا زمانی بویلر بخار و دکل حفاری از درخزینه به سمت میدان نفتون به کول برده شود که بختیاری ها در تدارک کمک به مشروطه خواهان دوباره استبداد زده بودند.

زمستان سال۱۲۸۶خورشیدی که صدای ضربات مته حفاری، توله خرس های "دره خرسون" را به سمت "تل بزان فراری داد، سرنوشت میدان نفتون در حال رغم خوردن بود و تلاش و ممارست و کار خستگی ناپذیر، نوید بخش حصول نتیجه برای کاوشگرانی بود که می دانستند گنج چسبناک نفتون، جایی زیر زمین منتظرشان است!

بهار که از راه رسید، به مرور نگرانی و ناامیدی را نیز به همراه می آورد.از لندن هم تلگراف های مایوس کننده ای می رسید که خبر از خالی شدن کیسه ی سرمایه گذار می داد، اما رینولدز و افسر همراهش؛ ویلسون برای شکست خوردن تربیت نشده بودند.

گل های کلاغی که در بهار رویید و درخت های کنار، شاخ و برگی تکان دادند، اعجاز طبیعت در "دره خرسون" خود را به نمایش گذاشت و دوباره امید آفرید! امید برای بالا آوردن گنج چسبناک دره ی نفتون.ممارست و تلاش و تداوم چرخش مته ی حفاری در عمق زمین و بختیاری هایی که در کنار رئیس کمپانی نفت مشغول بودند، اما دلشان به تنگ شلیل و گردنه ی تاراز سرک می کشید! وقت "کوچ" بود!بهار رو به پایان بود و چهارمین روز از آخرین برج بهار هم گذشته بود.ماراتن المپیک ۱۹۰۸ لندن با ماراتن حفاری نفت در میدان نفتون همزمان شده بود که بالاخره اسب ها پا بر زمین کوبیدند! نه در مانژ اسب دوانی لندن در مسابقات المپیک، بلکه در سحرگاه پنج خرداد۱۲۸۷ در کنار دکل مکینه ی دره خرسون که بالاخره نفت را مکید و طلا سیاه فوران کرد."نفت آباد" متولد شد.

آغاز عصر نفت در میدان نفتون که بعدتر "مسجدسلیمان" نامیده شد، ورود ایران و خاورمیانه به روزگار صنعتی و مدرنیزاسیون نفتی بود تا مسجد سلیمان، M.I.S شود و مرکز فعالیت های نخستین کمپانی نفتی خاورمیانه.اوایل پاییز که بختیاری ها از ییلاق برگشتند، گرمسیر، دیگر گرمسیر سابق نبود! رستاخیز مسجدسلیمان رخ داده بود و همانند "کابنگرو" در شعر رستاخیز مسجدسلیمان "داراب افسر بختیاری"، همگان از اعجاز نفت متحیر شده و می دیدند و می خواندند که؛

منجنیق سر چاره را دیده می گوید؛

یو چنه که بلنده، یونه کی ایچو ونده؟

یو خو منی مناره، بلندیس چی چناره

گلی جون په چه وابید؟ ایچو سی چنو وابید؟

چاه نفت را می بیند و می گوید؛

یو چنه چندی قیله، اوس هم منی نیله

گلی جون مر چی وابید؟ ایچو سی چنو وابید؟

دیگ های بزرگ نفت را دیده می گوید؛

یو برجه یا بوهونه، من ملکا خومونه

یو خو نزدیک ماله، منی تپه ذغاله

مدرنیزاسیون نفتی، عقل و دین از سر همگان ربود.ساختمان های جدید و خیابان های جدید، باشگاه ها، سینماها، استخرها، بیمارستان ها، فرودگاه ها، کارخانه ها، پارک ها، دبستان ها و دبیرستان ها، مهمانسراها و هتل ها و همه از برکت نفت بود و از گنج میدان نفتون و طلا بود و برکت، که اگر نکبت و بلایی بود از جهل بود و نادانی و ناتوانی در استفاده از موهبتی که خدادادی بود و بسیاری در حسرتش بودند و هستند!ناتوانی در تبدیل مدرنیزاسیون نفتی به مدرنیته اجتماعی و تفکر مدرن!

پنجم خرداد، روز مسجدسلیمان و آغاز عصر نفت در ایران است و خاستگاه و مهد صنعت نفت، امروز همچنان زنده به نفت است و علاوه بر تولید نفت و گاز روزانه، دارای ذخیره نفت درجای قابل توجهی است که نشان می دهد این سرزمین نظر کرده است و با تمام ناملایمات و کم مهری ها، همچنان زنده است و با همت فرزندانش می تواند رستاخیز نفتی دیگری را تجربه کند! رستاخیزی این بار، با بهره مندی از تجربیات خوب و بد قبلی و بر مبنای توسعه ی پایدار.

نخستین چاه نفت ایران و خاورمیانه، امروز نخستین و مهمترین موزه صنعتی کشور است و فرزندان سخت کوش مسجدسلیمان، میراث داران تاریخ صنعت نفت کشور، همچنان در تلاش برای فراز آوری نفت و گاز میدان نفتی لایزال شهر اولین ها و تداوم حیات "شرکت – شهری" که "نفت آباد" است و تا نفت هست، زنده است.

نفت مسجدسلیمانتاریخ نفتپنجم خردادامتیاز نفت دارسی