فلسفه مسئله جنسیت

21 تیر 1403 - خواندن 5 دقیقه - 26 بازدید

فلسفه مسئله جنسیت
مسئله جنسیت و آثار آن برای ما مسلمانان، بیش از آنکه مساله ای اصیل و واقعی باشد، وارداتی است دلیل ان هم این است که متون وحیانی ما به گونه ای است که مخاطب را در این زمینه به تردید و تحیر نمی اندازد؛ دست کم برای پیشینیان چنین بوده است. در نگرش متفکران مسلمان، متون اسلامی قادر به ایجاد تعادل در احکام زن و مرد بوده است. این سخن به معنای انکار اختلافاتی در احکام زن و مرد نیست. همچنین به این معنا نیست که اکنون زنان در جوامع مسلمان مشکل ندارند .آری، در تاریخ اندیشه اسلامی، که گاه مباحث درباره اختلافات زن و مرد و احکام آنان در گرفته است؛ اما درست یا نادرست حل و فصل شده است. نمونه ای از این مباحث را می توان در دفاع اخوان الصفا از حکم دو برابر بودن سهم الارث مردان دید. گویا در آن زمان ها برخی به حکم شرعی میراث اشکال کرده و گفته اند باید تقسیم ارث برعکس این باشد؛ زیرا زنان در کسب مال و مسائل اقتصادی ضعیف ترند؛ پس باید ارث آنها دو برابر مردان باشدو اخوان الصفا در پاسخ می گویند: حکم شرعی ارث را باید در کنار سایر احکام دید. آنگاه خواهیم دید که عملا سهم زنان از ارث بیشتر از مردان است؛ زیرا درست است که اگر مثلا مردی هزار دینار ارث ببرد، سهم زن پانصد دینار خواهد بود، اما هنگام ازدواج، مرد باید نیمی از ارث خود را به مهریه همسر خود کند. در نتیجه زنان دو برابر مردان به دست خواهند آورد .سپس می گوید: نظر واضع شریعت در چیزهایی که موجبات احکام را فراهم می سازند، نظری جزئی نیست که صلاح بعضی را بخواهد و صلاح دیگری را نخواهد یا مصلحت کوتاه مدت را ببیند و مصلحت بلند مدت را نبیند. بلکه او نظری کلی دارد که صلاح همه را می خواهد و مصلحت کوتاه مدت و بلندمدت را باهم در نظر می گیرد .به هر روی، نخست باید دید آیا فلسفه می تواند در باب جنسیت اظهار نظر کند یا نه؛ اگر آری، کدام فلسفه صلاحیت ورود به این بحث را دارد؟ حوزه در گستره اظهار نظر فلسفه در مساله جنسیت، چیست؟ ابعاد مساله جنسیت و ارتباط آن با روح و حقیقت انسانی و چگونگی شکل گیری خصوصیات روحی وی، چنان گستردگی و تنوعی دارد که اشاره به همه آنها در اینجا ممکن نیست. از این رو در این مجال اندک، تنها برخی ابعاد مساله را بررسی می کنیم. لذا براساس مبانی مابعدالطبیعی فلسفه اسلامی که در سه قالب حکمت مشاء، حکمت اشراق و حکمت متعالیه شکل گرفته است، باید به موضوع « جنسیت و روح » بپردازند و اختلاف زن و مرد را بررسی کنند. بنابراین فلسفه ای که در اینجا منظور است، هستی شناسی ( مابعدالطبیعه ) است؛ گو اینکه جنسیت از ابعاد دیگری نیز در فلسفه موضوع بحث قرار گرفته است. دور از واقع نیست اگر بگوییم رد پای این موضوع در تمام شاخه های فلسفه به چشم می خورد؛ از معرفت شناسی تا فلسفه اخلاق، از فلسفه سیاست تا فلسفه اجتماع، از فلسفه حقوق تا فلسفه تعلیم و تربیت، از فلسفه ذهن تا فلسفه زبان؛ به ویژه در دهه های پایانی فرن بیستم که فمینیست ها نیز به میدان آمدند .فیلسوفان مسلمان، مانند اسلاف یونانی شان، کمتر به مساله جنسیت، تاثیرآن بر نحوه شناخت و سایر مباحث مطرح در گفتمان فمینیستی معاصر پرداخته اند؛ زیرا اصل مساله برای آنان مطرح نبوده، همانطور که در پیش دید دیگران هم نبوده است. اما کسانی که خواسته اند براساس مبانی فلسفه اسلامی، سخن یا نظریه ای در این باب به میان آورند، به مباحثی مانند « حقیقت نفس »، « وحدت یا تعدد نفوس »، « نوع یا صنف بودن زنانگی و مردانگی »، « جسمانیت یا روحانیت روح و چگونگی حدوث آن »، « رابطه نفس و بدن »، « تجرد نفس»، « قوای نفس »، « سعادت و شقاوت نفوس »، « مشابهت ها و اختلافات زن و مرد در خلقت » و تفاوت عقل و احساس زن و مرد » را مراجعه کرده اند .

جنسیتترنس سکشوالدکتر پیمان عباسیان تغییرجنسیتفلسفه جنسیت