نمایاندن و پوشاندن فیوضات حق

1 شهریور 1403 - خواندن 5 دقیقه - 27 بازدید



[قرآن کریم]

انک ان تذرهم یضلوا عبادک و لا یلدوا الا فاجرا کفارا – نوح/ 27

***

[محمد رضا آدینه وند لرستانی] (1)

همانا تو اگر آنها را بگذاری بندگانت را گمراه میکنند و جز نسلی فاجر و کافر به وجود نمیآورند.

***

[توشی هیکو ایزوتسو] (2)

نوح به سخنانش ادامه می دهد و به خداوند می گوید: « براستی اگر آنها را همچنان رها کنی، بندگانت را گمراه خواهند کرد و جز بی ایمانانی گنهکار باقی نخواهند ماند.»

گفتار: « آنها یقینا بندگانت را به ضلالت می کشند » را ابن عربی چنین معنا می کند « آنها بندگانت را به حیرت می کشانند و از حالت مربوبی بیرون می آورند و به حقیقت باطنی، یعنی به رب بودن، که اکنون از چشم آنها نهان است، می برند. ( اگر این اتفاق افتد )، پس آنانی که مربوب رب هستند، خود را ارباب می پندارند ». این « حیرتی را » که در این جا از آن سخن رفت، الکاشانی حیرت متافیزیکی حقیقی به حساب نمی آورد، بلکه « حیرت شیطانی» می داند. اما این گزاف گویی آشکاری است. ابن عربی هنوز هم همین حالت را چون قبل « حیرت » متافیزیکی می داند. نکته ای که در این جا پیش می کشد، این است که اگر کسی اجازه دهد آنانی که سر وجود را می دانند، دیگران را ارشاد کنند و تعلیم دهند، ارشاد شدگان بالاخره به آن واقعیت تضادی ای پی می برند که نه فقط مربوب هستند، بلکه در عین حال، همان گونه که خود فکر می کردند، رب هم هستند.

تفسیری را که ابن عربی بر قسمت پایانی آیه ی: « جز کافران گناهکار از آنها بر جای نخواهند ماند » ارائه می دهد، برای عقل سلیم تکان دهنده تر از آیه ی قبلی است، اما باید به خاطر داشته باشیم که این تفسیر در ذهن ابن عربی کاملا طبیعی و واضح است. من واژه ی عربی « فاجر » را به « گناهکار » ترجمه کرده ام، که واژه ای قرآنی و به خوبی مجاب کننده است، این کلمه از ریشه ی فجربه معنای « ارتکاب به اعمال غیر شرعی» یعنی گناهکارانه می باشد. ابن عربی آن را از فجر به معنای « باز کردن راه خروجی آب » گرفته است، که در این زمینه ی خاص به معنای « تجلی کردن » یا « اظهار» به کار رفته است. لذا، فاجر به معنای: « کسی که مرتکب گناه می شود » نیست، بلکه معنایش این خواهد بود: « کسی که با ظهور خود آنچه را نهان است آشکار می کند.» در این واژه شناسی که بیشتر خاص ابن عربی است، فاجرکسی است که محمل تجلی حق است و این توانایی عامل تجلی حق است. و در مورد واژه ی دوم « فرد بی اعتقاد، »، که عربی آن کافر است، صورت تاکیدی کافر به معنای « فرد ناسپاس است، یعنی کسی به حق ایمان ندارد.» اما همان طوری که مشاهده می کنیم، ابن عربی به این کلمه از دیدگاه ریشه ی لغوی آن نگاه می کند، که به این معنا ست: « کسی که می پوشاند ». بنابراین کافر در این زمینه « ناشکر » یا « بی ایمان » نیست، بلکه به « کسی که می پوشاند » یا حق را در پس حجاب صورت متعین عینی پنهان می کند، دلالت دارد.

در ضمن یادآوری این نکته هم حایز اهمیت است، فاجر و کافر، دو فرد متفاوت نیستند بلکه یک نفر و همان یک نفر است. لذا، از این قسمت آیه چنین نتیجه گیری می شود: « آن افراد کاری نمی کنند جز پرده برداشتن از آنچه پوشیده است و می پوشانند آنچه را که در عین حال متجلی هم هست».

***

[یزدانپناه عسکری]

فاجر و کافر بودن یک نفر، وسواس در سطح انفسی، خاموشی و برگزیدگی نور تعقل قلب است. آموختار شدن نسل ها با توصیفی از جهان توسط پیشینیان.

_______

1 - آدینه وند لرستانی، محمدرضا، کلمه الله العلیا، جلد 6 ، اسوه - ایران - تهران، چاپ: 1، 1377 ه.ش. ص 784

2 - مفاتیح الفصوص، محیی الدین ابن عربی (بررسی مفاهیم کلیدی فصوص الحکم)، توشی هیکو ایزوتسو، مترجم: حسین مریدی، دانشگاه رازی کرمانشاه ۱۳۸۵. ص122 و 123