روابط ملال انگیز

1 مهر 1403 - خواندن 2 دقیقه - 66 بازدید



[تاریخ تحلیلی پنج هزار سال ادبیات داستانی ایران]

عبدالله انصاری گفت: قومی بودند به کواژان، با من بودند؛ خداوندان دل روشن دل. از من خواستند که ایشان را به نزد شیخ بو عبدالله طاقی برم. ستوری خواستم. پس به نزد وی بردم ایشان را و گفتم : ایشان از من خواستند؛ و می خواهند که ما را وصیتی کنی .

شیخ بو عبدالله طاقی گفت: متاهلانند ؟

گفتم: متاهلانند.

گفت: مکتسبانند ؟

گفتم: آری .

گفت: سخت نیک کار کنید و اهل نیکو بدارید و شبانگاه هر کسی بهره ی خود از طعام برگیرد و به نزد یکدیگر آرید و با هم خورید و ساعتی باشید و آنگه پیرا کنید. 

و ایشان را دعا کرد.

کسی گفت: هرگز میان شما نقار و ناخوشی و خلاف نبود ؟

شیخ جواب داد: ما پیوسته با یکدیگر نباشیم تا از یکدیگر سیر نگردیم. (1)

***

[یزدانپناه عسکری]

پیوسته در دسترس یکدیگر بودن است، که روابط ملال انگیز می شود. دائم دردسترس یکدیگر بودن در روابط، جز ملال و خستگی چیزی باقی نمی ماند.

_______

1 - تاریخ تحلیلی پنج هزار سال ادبیات داستانی ایران، صوفیانه ها و عارفانه ها، بخش اول ، نادر ابراهیمی – تهران: پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی، چاپ دوم 1377 ص 47 ، 3:97