دختر رعیت و مضمون مرکزی استبداد

درک مضمونی واحد و مرکزی که بتوان آن را به تمامی آثار یک نویسنده اختصاص داد و مخاطب و منتقد را با سبک و جهان بینی منحصر به فرد هر نویسنده آشنا سازد، امری آسان است که در پرتو بسیاری از نقدهای نوین انجام می شود. در این پژوهش کوشیده ایم، با روش مبتنی بر منابع کتابخانهای و اسنادی به ارائه تعریف هایی از مضمون پرداخته شود و ضمن روشن شدن این مفهوم، به تعاریفی از نقد مضمونی و نقدهایی که تکیه اصلی شان بر متن است بپردازیم. پس از آن با توجه به نقد جامعه شناسی به بررسی و تحلیل مسائل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی موجود که در روساخت متن در قالب جملات، تصاویر و کلمات در جایجای متن به گونه های مختلف تکرار شده است بپردازیم. و در نهایت با توجه به مسائل اجتماعی که در متن رمان دختر رعیت نمود یافته است، به هسته مرکزی آگاهی و تخیل محمود اعتمادزاده دست یابیم. این مسائل اجتماعی به عنوان خرده مضامینی در نظر گرفته می شوند که با تکرار در آثار مختلف اعتمادزاده به شیوه های گوناگون ما را به مضمون مرکزی استبداد رهنمون می سازند.

Keywords:

دختر رعیت , نقد جامعه شناسی , مضمون , نقد مضمونی , استبداد