بحث
توسعه که گستردگی و اهمیت قابل ملاحظه ای دارد، در دهه های اخیر مورد توجه اندیشمندان حوزه های مختلف قرار گرفته است. توجه صاحب نظران رشته های مختلف به موضوع توسعه، زمینه مطالعات و پژوهش های متفاوت و متناسب با این رشته را برای رسیدن به
توسعه و تفسیری از رشته خود با شرایط زمان واداشته است در این مقاله قصد داریم با ارائه تعاریفی از
توسعه و دین، زمینه های ارتباط این دو بحث و نقش آموزه های دینی بر اصل
توسعه را بررسی نماییم و با بیان این دیدگاه که
دین اسلام کوشش دارد که حیات آدمیان را تدبیر کند و از طرفی دیگر، در دنیای جدید، پدیده های متنوعی ظهور کرده و میکند که هر کدام به سهم خود بر نحوه زیست و زندگی انسانها تأثیر می گذارد؛ بنابراین، در این وضعیت برای یک جامعه دینی، مهم ترین پرسش این است که نسبت
دین او با دنیای جدید چیست؟ مکتب
اسلام بر
توسعه جهانی تأکید دارد که به دست همه و برای همه باشد و تنها راه رسیدن به این توسعه، انقلابی همگانی است که در سایه نیازی در سطح جهانی تحقق می یابد و به تحولی فراگیر و رشد و تکامل معنوی و عقلی می انجامد که ریشه رشد مادی به صورت پایدار، همراه با تعامل و تعادل کامل و بدون ضرر رساندن به دیگران نه تنها انسانها، حتی به طبیعت پیرامون است. آموزه های
اسلام و دیگر ادیان الهی در موارد متعدد بر ابعاد
توسعه جهانی و همگانی تأکید داشته و داعیه دار این نکته است که منجی آخر نیز به مرز و محدوده جغرافیایی محدود نیست و مسئولیت برپایی نظام الهی را در سطوح جهانی بر عهده دارد.