کاربرد مدل چندمنظوره نظریه بازی ها برای بهینه سازی کاربری اراضی در حوزه آبخیز زمکان

Publish Year: 1397
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: Persian
View: 215

This Paper With 15 Page And PDF Format Ready To Download

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

JR_JWEM-10-3_015

تاریخ نمایه سازی: 7 تیر 1400

Abstract:

این پژوهش با هدف امکان سنجی کاربرد مدل چندمنظوره نظریه بازی ها برای ایجاد توازن بین دغدغه های اقتصادی و زیست محیطی در بهینه سازی کاربری اراضی حوزه آبخیز زمکان واقع در غرب استان کرمانشاه و برای کمک به امر تصمیم گیری، انجام گرفت. هدف دوگانه مدل چندمنظوره نظریه بازی ها به حداقل رساندن اثرات تخریبی روی محیط زیست (میزان فرسایش و رسوب کمتر) و به حداکثر رساندن میزان درآمد اقتصادی (ارزش خالص فعلی بیشتر) حاصل از کاربری های مختلف می باشد. برای آگاهی از انواع کاربری های اراضی از تصاویر ماهواره ای IRS-P۶ و برای نشان دادن مساحت کاربری ها از ابزار GIS بهره گرفته شده است. در این پژوهش حامیان و طرفداران حفاظت از محیط زیست و جنگل ها به عنوان بازیگر زیست محیطی (بازیگر یک) و کاربران حوزه آبخیز زمکان به عنوان بازیگر اقتصادی (بازیگر دو) انتخاب شدند. در این مطالعه استفاده از نظریه بازی ها، بهینه سازی چندمنظوره و سیستم های اطلاعات جغرافیایی در بهینه سازی کاربری اراضی حوزه آبخیز زمکان برای ایجاد توازن توسعه اقتصادی و اثرات زیست محیطی استفاده شد. نتایج مدل چندمنظوره نظریه بازی ها نشان داد که بعد از چند دور چانه زنی و تعدیل اهداف بین بازیگران تعادل نش ایجاد می شود. در بازه تعادل نش، میانگین فرسایش و رسوب برای بازیگر زیست محیطی از ۴۲۹۶ تا ۴۳۰۰ هزار مترمکعب در سال و ارزش خالص فعلی برای بازیگر اقتصادی از ۴۷۰۵۰ تا ۴۷۰۶۸ میلیارد ریال در سال متغیر است. تعادل نش در مقایسه با پراکندگی بهینه پارتو که نتیجه مدل چندهدفه سنتی (کلاسیک) می باشد، راه حل های رضایت بخش تری را بر اساس اولویت های تصمیم گیرندگان ارائه نمود. نتایج بیانگر این است که مدل نظریه بازی ها در بسیاری دیگر از مسائل مربوط به مدیریت محیطی نیز کاربرد دارد. پژوهش های آینده می تواند روی بسط دادن یک هدف سوم به عنوان مثال دغدغه های اجتماعی متمرکز شود و به جای باز ی های دو هدفه از بازی های سه هدفه استفاده شود.

Authors

سهراب مرادی

استادیار، دانشکده علوم کشاورزی، دانشگاه پیام نور

سلیمان محمدی لیمائی

دانشیار، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه گیلان