حکمرانی سیاسی و جنسیت پس از انقلاب اسلامی در ایران

Publish Year: 1400
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: Persian
View: 274

نسخه کامل این Paper ارائه نشده است و در دسترس نمی باشد

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

IPSANCONF01_008

تاریخ نمایه سازی: 11 مهر 1400

Abstract:

در تحقیق پیشرو که به منظور روشن تر شدن هویت سیاسی زنان پس از انقلاب اسلامی، بهصورت کیفی نگاشته شده، با بررسی مشارکت سیاسی زنان در سطح نخبگان حاکم، سعی شده است به این سوال اساسی پاسخ داده شود که کدام گروه از زنان از امکان بیش تری برای تصدی مناصب کلان حکومتی در جمهوری اسلامی ایران برخوردار می باشند؟ و در ذیل آن، به این پرسش جنبی نیز پرداخته خواهد شد که این حضور چه تاثیری بر عرصه ی سیاسی داشته است؟ تحقیق در دو بخش اساسی شکل گرفته است. در بخش نخست، به این موضوع پرداخته شده که در قوانین بالادستی جمهوری اسلامی ایران، زنان از چه جایگاهی برای کسب مناصب حکومتی برخوردارند و در بخش دوم، این امکان، در عرصه ی عملی مورد بررسی قرار گرفته است. در پاسخ به سوال اساسی پژوهش، این نتیجه به دست آمد که گرچه در قانون اساسی جمهوری اسلامی، در بسیاری موارد، منعی برای حضور زنان در سطوح بالای حکومتی وجود ندارد؛ اما در برخی موارد، به صراحت، از شراکت آنان در امور سیاسی به عنوان نخبگان حاکم منع شده و در مواردی نیز، حضور آنان در هاله ای از ابهام پوشانده شده است؛ این ابهام جایی بیش تر رخ مینماید که پای اصول فقهی به میان آمده باشد که با توجه به امکان تفاسیر متعدد از برخی از اصول، حضور یا عدم حضور زنان در این گونه مناصب، بستگی به این دارد که کدام قرائت از فقه، قدرت سیاسی را در دست داشته باشد. در بخش دوم تحلیل داده ها، این نتیجه حاصل شد که در موارد عدم منع قانونی حضور زنان در سطوح بالای حاکمیتی نیز، این مشارکت به شکل معناداری پائین است و در واقع، نمی توان به قاعدهای اساسی در پاسخ به سئوال تحقیق دست یافت. آن چه از موارد مطالعه شده در پژوهش پیشرو، قابل استنباط می باشد، این است که تنها زنانی توانسته اند به این مناصب دست یابند که در حلقه های کلاینتالیستی (حامی-پیرو) یا به عبارتی در ارتباط نزدیک با گروه هایی از حاکمیت قرار گرفته باشند، البته، از آن جا که فرهنگ مردسالار حاکم بر جامعه، امکان ارتباط گیری زنان با گروه های تاثیرگذار را محدود کرده است، حضور زنان در این حلقه ها، کمرنگ و به تبع آن، حضور آنان در سطوح بالای حاکمیتی نیز بسیار پائین می باشد. به عبارتی دیگر، قشری از زنان میتوانند در مناسب بالای دولتی ایران قرار بگیرند که هم زمان در قشر وابستگان نیز قرار داشته باشند که این وابستگی می تواند اشکال مختلفی اعم از وابستگی نسبی، مالی یا تشکیلاتی و سیاسی را شامل شود. حضور زنان در این مناصب، گرچه با توجه به محدودیتهای شدید حاکم بر حوزه ی زنان، نتوانسته تاثیر چشمگیری بر وضعیت زنان داشته باشد، اما نمی توان از این واقعیت نیز چشمپوشی کرد که همین حضور کمرنگ و گاها زینتی، زنان را به چالشی برای صاحبان قدرت تبدیل کرده و مانع از نادیده گرفته شدن آنها شده و علاوه بر این، در نهادسازی و مطالعات آکادمیک حول مسائل زنان، بسیار تاثیرگذار بوده است.

Authors

ابراهیم عباسی

استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه شیراز

نوش آفرین عزیزی

دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه شیراز