پاسخ به سه پرسش اساسی در مورد رویکرد تلفیق برنامه درسی در مقطع متوسطه و تفاوت آن با آموزش میان رشته ای(ترجمه و تلخیص)

Publish Year: 1400
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: Persian
View: 338

This Paper With 13 Page And PDF Format Ready To Download

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

EBRCCONF01_486

تاریخ نمایه سازی: 26 مهر 1400

Abstract:

هدف از این مقاله پاسخ به سه پرسش اساسی در مورد رویکرد تلفیق برنامه درسی در مقطع متوسطه و تفاوت آن با آموزش میان رشته ایاست. اهداف آموزش متوسطه لزوما گسترده و بیشمار است. هدفی که مورد پذیرش عموم قرار گرفته، دستیابی به محتوای علوم پایه، به عنوان یک مسئولیت مداوم در این دوره تحصیلی است. اما آموزش سطح متوسطه از آنجایی که در دوران نوجوانی و رشد دانش آموز اتفاق می افتد، مسئول پاسخگویی به تعدادی از نیازهای شخصی و اجتماعی او نیز هست، نیازهایی که برای دستیابی به اهداف واقعی و پایدار آموزش برای بهتر زیستن نمی توان آنها را نادیده گرفت. دشواری تحقق این وظایف تکاملی، تحت برنامه آموزشی مرسوم و سنتی به طور گسترده ای شناخته شده است به طوری که معلمان، دروس و موضوعات پایه را به دانش آموزان تدریس می کنند و فرصت کافی در اختیار ندارند تا در دو مورد از اولویت های زندگی دانش آموزان ۱۰ تا ۱۴ ساله یعنی گسترش روابط اجتماعی یا شناسایی تغییراتی که در دوران بلوغ روی نوجوانان ایجاد می شود، به آنها کمک کنند. لذا رویکرد تلفیق برنامه درسی از اصول آموزش سطح متوسطه مورد ملاحظه قرار گرفت. این رویکرد از برنامه درسی اکتشافی ، مرتبط، یکپارچه و معنی دار برای نوجوانان حمایت می کند. جان دیویی در ابتدای قرن بیستم نوشتن درباره اهمیت متعادل سازی سه منبع برنامه درسی، موضوعات مدرسه( نیازهای منحصر به فرد یادگیرنده از نظر رشد و پیشرفت) و خواسته های شهروندان در یک جامعه دموکراتیک، را آغاز نمود. وی تاکیده داشته است که یادگیری باید روی آن دسته از مسائل اجتماعی متمرکز باشد که برای جوانان اهمیت دارند و موضوعات آموزشی باید به آنها در درک و حل این مسائل کمک کنند. یادگیری این موضوعات برای دانش آموزان ضروری است و زیرا آنها را برای حل مشکلات در قامت شهروندان حاضر در صحنه، آماده می کند.

Keywords:

تلفیق برنامه درسی , آموزش میان رشته ای , دوره متوسطه

Authors

مریم گلی توانا

دانشجوی دکترای مدیریت آموزشی، دانشگاه آزاد اسلامی تنکابن، تنکابن، ایران

رامین اکبری امیرحاجیلو

دانشجوی دکترای برنامه ریزی درسی، واحد علوم و تحقیقات پردیس بین المللی قشم

حدیثه مومنی

دانش اموخته کارشناسی ارشد برنامه ریزی درسی و اموزگار پایه دوم ابتدایی شهرستان رباط کریم