روند اثرپذیری ادب پارسی از تعالیم عرفانی و جایگاه قرن چهارم و پنجم از این دیدگاه
Publish place: Literary Text Research، Vol: 1، Issue: 4
Publish Year: 1377
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: Persian
View: 77
This Paper With 19 Page And PDF Format Ready To Download
- Certificate
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
JR_LTR-1-4_004
تاریخ نمایه سازی: 18 بهمن 1400
Abstract:
- مقدمه پیشاپیش بایسته است که به سه موضوع بعنوان مقدمه بحث اصلی این گفتار، نگاهی گذرا داشته باشیم: اصول عرفان و تصوف، سیر تکاملی عرفان و نظام هماهنگی لفظ و معنی در عرفان ۱-۱- اصول عرفان و تصوف آنانکه در راستای پرده برداشتن از اسرار هستی و حل معمای وجود، جرات حرکت یافته اند از دیرباز به دو گروه تقسیم شده اند: فیلسوفان، عارفان. فیلسوفان از عقل و اندیشه و عارفان از سلوک و ریاضت بهره جسته اند. گروه اول یگانه ابزار انسان را برای درک اسرار هستی عقل و اندیشه دانسته، در حد امکان با این ابزار برای تبیین جهان کوشیده اند، چون ارسطو، ابن سینا، دکارت و کانت. اما گروه دوم، کارآئی عقل و اندیشه را تنها در حوزه زندگی ظاهری و ظاهر عالم پذیرفته، اما در نفوذ به آن سوی زمان و مکان و نیل به حقیقت و باطن هستی ناتوان دانسته، این کار را تنها در سایه فنا و شهود که محصول سلوک و ریاضت اند، ممکن می دانند. لذا علوم و معارف بشر را به دو دسته تقسیم می کنند: رسمی که محصول عقل و اندیشه است؛ و حقیقتی که نتیجه بصیرت باطنی و شهود است. مکتب عرفان که سابقه طولانی در غرب و شرق جهان دارد، با رنگ و عنوان اسلامی از اواسط قرن دوم هجری مطرح بوده، در قرن ششم و هفتم به اوج کمال و نظام خود دست یافته است.
Authors
یحیی یثربی
هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی