اسرار خودی
اقبال لاهوری نگاهی تازه به عرفان است و از آن به عنوان یک پدیده ی پویا و زندگی ساز استفاده کرده و پیام هایی آگاهاننده و سودمند به حال فرد جامعه در آن گنجانده است. در این مقاله مقایسه ای اجمالی میان عرفان سنتی و اندیشه
اقبال لاهوری شده است. اقبال شاعر بیدار دل و اندیشمند آگاه و توانای جامعه بشری در جهان معاصر می باشد. وی را نمی توان به یک قوم و ملیت خاص متعلق دانست، چرا که جهان بینی او به گونه ای است که از او شخصیتی جهانی، بویژه مشرق زمینی ساخته است و در این مقاله سعی می شود به یکی از شاخصه های عمده ی اندیشه و شخصیت او پرداخته شود و برای این منظور فقط اسرار خودی او را مورد بررسی قرار می-دهیم چرا که پرداختن به همه ی آثار او مجالی فراتر می طلبد که از گنجایش یک مقاله بسی بیشتر است. علامه
اقبال لاهوری نظریه پرداز
فلسفه و
حکمت خودی است که حکمت درآمیخته با درد و عشق و نیز عشق همراه با حکمت و خردورزی و خودباوری را که از ژرفای فطرت، خلقت و حقیقت برخاسته، بیان می دارد. اقبال بنا بر جهان بینی دینی خویش انسان را موجودی بس عظیم و بزرگ و خلیفه و نایب خداوند در سرزمین و شرح انی جاعل فی الارض خلیفه می شناسد و برای خودی انسان ارزش بسیار قائل است. وی معتقد است که در کارگاه آفرینش همه ی موجودات به یکدیگر سود می دهند و سود می رسانند و انسان که سرفصل آفرینش و خلاصه خلقت است نیز باید تابع این قانون کلی خلقت باشد. همه چیز را از خود و خودها می داند و رمز بزرگ توحید را در وحدت همین خودها می شناسد. نظریه خودی اقبال می انسان را بیدار ساخته متوجه خویشتن خود سازد و به ارزش ها و آرمان های او تحقق بخشد.