نگاهی به آرای جورج لوکاچ در زمینه نقد مارکسیستی

Publish Year: 1386
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: Persian
View: 154

This Paper With 15 Page And PDF Format Ready To Download

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

JR_LTR-11-31_007

تاریخ نمایه سازی: 9 اسفند 1400

Abstract:

جورج لوکاچ منتقد و نظریه پرداز بزرگ نقد مارکسیستی با تاکید بر فرم و شکل اثر ادبی در مقابل محتوای آن، مارکسیسم عامیانه را که بیش از هر چیز به محتوای اثر توجه می کرد، مورد انتقاد قرار داد و از سوی دیگر با تاکید بر بر اینکه هنر باید از زندگی برخاسته و محتوای انسانی داشته باشد، فرمالیسم را رد کرد. از جملات کلیدی اوست که: «هنر از زندگی بر می خیزد و خلاقانه آن را باز می کند.» دخالت ذهن خلاق نویسنده در باز آفرینی واقعیات زندگی، بیان کننده این نکته است که از نظر جورج لوکاچ، ناتورالیسم که به گزارش صرف واقعیت، بسنده می کند؛ رفتاری منفعلانه با زندگی دارد. لوکاچ هم چنین مدرنیسم را نقد کرد؛ زیرا در این نوع متون، واقعیت به شکل تکه تکه عرضه می شود و شخصیت ها بیمارگونه و بریده از دنیا هستند. حال آنکه از نظر او، رمان رئالیستی باید یک کل منسجم با شخصیت هایی نمونه وار (تیپیک) باشد که زندگی و مسائل خاص آنان، مسائل عام و اساسی بشریت را آشکار کند. این دیدگاه از دو جنبه نقد شده است: یکی از این لحاظ که او الگویی خاص برای رئالیسم عرضه می کند و معتقد است که هر چه جز این باشد، اثری رئال نیست و دوم، از این جنبه که نویسنده را ملزم و متعهد می کند چشم انداز آینده بشر را بر اساس تحولات هر عصر ارائه کند. لوکاچ هم چنین اولین کسی بود که بحث ساختارها را مطرح کرد و بعدها گلدمن در ساخت و پرداخت نظریه «ساختگرای تکوینی» از آن سود برد. به عقیده لوکاچ رابطه ادبیات و جامعه نه در محتوا، بلکه در ساختارهاست؛ یعنی میان ساختارهای اثر ادبی و ساختارهای ذهنی یک جامعه که شکل دهنده آگاهی جمعی جامعه است، رابطه ای وجود دارد و ادبیات باید با ارائه چشم اندازی برای آینده بشر، این آگاهی جمعی را از حالت «ناخودآگاه» به حالت «خودآگاه» برساند.

Authors

شهناز ولیپور

هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی