ریشه ها و زمینه های بی اعتمادی سیاسی در جامعه ایرانی در دوره رژیم پهلوی

Publish Year: 1391
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: Persian
View: 111

نسخه کامل این Paper ارائه نشده است و در دسترس نمی باشد

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

JR_PRIW-2-2_003

تاریخ نمایه سازی: 21 اسفند 1400

Abstract:

اعتماد اصلی ترین جزء سرمایه اجتماعی یک نظام سیاسی به شمار می رود. برقراری فضای اعتماد میان دولت و ملت موجب تعامل بیشتر و بهتر آنها و افزایش مشارکت سیاسی مردم و کارآیی نهادهای سیاسی می گردد و در مقابل کاهش آن موجب عدم حمایت و پشتیبانی مردم از مسئولان، عدم رعایت قوانین و مقررات (مگر به اجبار) عدم حمایت از برنامه های دولت، کاهش مشارکت سیاسی، سرایت بی اعتمادی به نهادها و سازمان های دولتی و در موارد خیلی حاد موجب بحران مشروعیت می گردد. به نظر می رسد ریشه ها و زمینه های بی اعتمادی سیاسی در جامعه ایرانی در دوره پهلوی از یک سو به فرهنگ سیاسی و از سوی دیگر به نحوه عملکرد و برون داد نهادهای سیاسی مرتبط است. بنابراین برای بررسی این ریشه ها و زمینه ها از دو دسته تئوری می توان بهره گرفت؛ تئوری های فرهنگی و تئوری های نهادی. بر این اساس وجود فرهنگ سیاسی تبعی و جایگاه ایدئولوژوی شیعی نزد جامعه ایرانی و مبارزه رژیم پهلوی با این ایدئولوژی در قالب ایدئولوژی باستان گرای و مدرنیسم افراطی پهلوی در حوزه فرهنگ سیاسی زمینه بی اعتمادی سیاسی را فراهم ساخته است. در بخش ساختاری و عملکرد سیستم حکومتی، وجود ساختار استبدادی که در قالب شخصی بودن تصمیم ها، مقرب سالاری، نظامی گری و ایجاد فضای ترس و فقدان مشارکت دموکراتیک نمود پیدا می کرد، حضور و سلطه بیگانگان بر حکومت و ارتباط نخبگان حکومتی با آنها در دوره پهلوی، فساد اقتصادی دربار، نوسازی و همه کاره بودن دولت و حرکت نظام سیاسی به سوی یک حکومت توتالیتر نیز زمینه را برای ایجاد و تقویت بی اعتمادی سیاسی فراهم نمود.

Authors