اعتماد امروزه به یک موضوع کلیدی در فرهنگ و جامعه ایرانی بدل شده است. تحولات اخیر جامعه ایران و افزایش نابرابری و بحران های اقتصادی و اجتماعی قبل از هر چیز باعث افول
اعتماد در ذهن کنشگر ایرانی شده و همچنین
اعتماد پذیری نسبت به دیگران و نهادها را نیز به شدت دچار کاهش و افول کرده است. به عبارت دیگر بحران ها نه تنها وضع موجود
اعتماد را به شدت تخریب کرده است، بلکه سبب گردیده تا نیروهای موجد
اعتماد در اعضای جامعه هم هرچه بیشتر بی تاثیر و تضعیف شوند.
اعتماد اجتماعی در زندگی امروز ایرانیان کاهش محسوسی پیداکرده است که نیاز به تعمق و بررسی های بنیادین دارد. در جامعه ایرانی بر حسب داده های پیمایش های ملی ارزش ها و نگرش های ایرانیان، میزان
اعتماد در سطح بالا همچنان بالا و متوسط رو به بالاست. هنوز مهمترین عرصه برای
اعتماد بالا، خانواده است. این در حالی است که در سطح میانی و بالاخص سطوح کلان با میزان بالایی از بی اعتمادی مواجه هستیم. این مساله را نمی توان یک امر ذهنی صرف دانست، بلکه بی اعتمادی ناشی از تجربه زیسته است. زیرا به تجربه دریافته ایم که در سطوح خرد و کلان، تضمینی برای رفع نیازها و خواسته های ما در روابط اجتماعی وجود ندارد. بحران های اقتصادی و سیاسی هم نشان داده که نهادهای کلان، لزوما حافظ منافع مردم نیستند. برای فهم این مساله لازم است درک دقیق تری از مفهوم
اعتماد اجتماعی و ابعاد آن داشته باشیم.