چکیدهوقوع جنگ جهانی دوم و تبعات ناشی از تخریب همه جانبه شهرها در اثر جنگ، باعث شد که
توسعه شهری از نگاه تک بعدی به چند وجهی تغییر یابد و به همین دلیل توجه به مشکلات شهری از نگاه جامع دیدن به همه مسائل شهری مطرح می گردد. تهیه و تدوین برنامه های
توسعه شهری در جهان و ایران با مفهوم امروزی از قدمت زیادی برخودار نیست ولی تلاش های انجام گرفته در این خصوص به زمان های گذشته باز می گردد، نخستین تلاش هایی که به نوعی در راستای نظم دهی به سکونتگاه انسانی بوده است که اولین سرچشمه های تدوین برنامه توسعه را فراهم نموده است. به این امید که جامع بینی بتواند همه پیچیدگی های نظام شهری را حل کند و محققان مختلف هریک از فراخور علم مکتسب خود به شناخت و تحلیل برسند. نتیجه نهایی این تحول، این بود که امر شهرسازی جامعیت می یابد و متخصصان اقتصاد، جامعه شناسی، جغرافیا، حقوق و ... علاوه بر معمار و مهندس قبلی برای تدوین طرح شهری فرا خوانده می شوند و همین امر مقدمه ای بر تولد دانش شهرسازی در مفهوم آکادمیک آن می شود، در همین راستا فرآیند
توسعه شهری و روند تغییرات بافت به ویژه در مناطق تاریخی و مرکزی شهرها غالبا با دو رویکرد عمده مواجه بوده است: از یک سو، گرایش و تمایل به حفاظت و نگهداری از بافت و عناصر ارزشمند آن و از سوی دیگر موج تفکر نوسازی و بازسازی توام با مداخلات مستقیم و کلان مقایسه در این محدوده ها، اگرچه در این میان، رویکرد به نوسازی عمدتا با پشتوانه های سیاسی و اقتصادی در اولویت و برتری نسبت به حفاظت و نگهداری از ثروت های فرهنگی قرار داشته است. در نتیجه به دنبال رشد فزاینده جمعیت شهرنشین، عدم آمادگی مناطق شهری برای پاسخگویان به نیازهای جامعه و تسلط دیدگاه های بخشی بر برنامه ریزی و منجر به بروز مشکلات حاد اقتصادی اجتماعی، زیست محیطی و کالبدی شده است.