قاسم هاشمین ژاد، شاعر، نویسنده و عرفان پژوه معاصر از نویسندگانیست که در طول سالها فعالیتش، به واسطه ی آثار منتشر شده اش نشان داده است یکی از مهمترین دغدغه هایش توضیح و تبیین قصه های عرفانی بوده است. او با نوشتن آثار پژوهشی در این زمینه و همینطور نوشتن آثار داستانی، در تقلای بازنمایی قصه های عرفانی در روزگار اکنون بوده است.مهمترین کتاب او در این قلمرو پژوهشی، کتاب رساله: در تعریف، تبیین و طبقه بندی بوده است. اوسعی کرده است در این کتاب دریافت روشنی از عرفان ارائه دهد و در این راه از آبشخورهایعرفان و آرای مختلف عرفان پژوهان بهره برده است. هاشمی نژاد در این کتاب از کل یکپارچه و
ساختار وحدانی قصه های عرفانی سخن میگوید و ضمن توضیح این نکته توضیح میدهد که قصه های عرفانی چگونه قصه هایی هستند. در این مقاله ضمن گزارشی از تلاشهای هاشمینژاد و تبیین پژوهش او، به بازتاب تلقی عرفانی او در داستان
خیرالنسا پرداخته ایم و این مسئله را به واسطه مسائلی ازجمله، زبان ،
ساختار وحدانی و خصایص محوریای نظیرساده دلی، دیدن وقناعت پیشگی به روش توصیفی واکاوی کرده ایم.