پیش بینی تعارضات زناشویی بر اساس سبک های دلبستگی زنان در آستانه طلاق: نقش واسطه ای طرحواره های ناسازگار اولیه

Publish Year: 1401
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: Persian
View: 120

This Paper With 20 Page And PDF Format Ready To Download

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

JR_AFTJ-3-5_008

تاریخ نمایه سازی: 16 اردیبهشت 1402

Abstract:

هدف: هدف از این پژوهش تدوین مدل علی پیش بینی تعارضات زناشویی بر اساس سبک های دلبستگی زنان در آستانه طلاق: نقش واسطه ای طرحواره های ناسازگار اولیه است. روش پژوهش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر نحوه گردآوری داده ها توصیفی، از نوع مطالعه همبستگی چند متغیری است. اما بدان جهت که درنهایت باید نتایج حاصل به صورت مدل بیان شود، از معادلات ساختاری استفاده شده است.جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان دارای تعارضات زناشویی در آستانه طلاق شهر تهران که در سال ۱۳۹۹ به مراکز مشاوره خانواده منطقه سه شهر تهران مراجعه نموده اند. روش نمونه گیری به کار رفته در این پژوهش، نمونه گیری خوشه ای در دسترس (هدفمند) است، که به صورت تصادفی از بین مناطق مختلف شهری یک منطقه انتخاب، سپس از بین مراکز مشاوره در آن منطقه نمونه مورد نظر انتخاب شده اند. داده ها پرسشنامه های تعارضات زناشویی، براتی و ثنایی، پرسشنامه سبک های دلبستگی هازن وشیور و طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ فرم کوتاه استفاده شده است. یافته ها: نتایج به دست آمده نشان داد که بین طرحواره های ناسازگار اولیه حوزه بریدگی و طرد، خود گردانی و عملکرد مختل، محدودیت های مختل، گوش به زنگی بیش از حد و بازداری با تعارضات زناشویی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد؛ همچنین نتایج نشان داد که بین سبک های دلبستگی نا ایمن اجتنابی/ دوسوگرا و طرحواره های ناسازگار اولیه حوزه بریدگی و طرد، خود گردانی و عملکرد مختل، محدودیت های مختل، گوش به زنگی بیش از حد و بازداری رابطه مثبت و معنا داری وجود دارد؛ اما بین سبک دلبستگی ایمن و طرحواره های ناسازگار اولیه رابطه منفی وجود دارد. نتیجه گیری: برآیند پژوهش نشان داده است که طراحی مدل ساختاری مناسب برای پیش بینی تعارضات زناشویی بر اساس سبک های دلبستگی و با نقش واسطه ای طرحواره های ناسازگار اولیه در زنان در آستانه طلاق با مدل نظری مطابقت داشته و از برازش مطلوبی برخوردار است.

Authors

عفت عدل پرور

دانشجوی دکتری گروه روانشناسی، واحد سنندج، دانشگاه آزاد اسلامی، سنندج، ایران

ایرج صفائی راد

استادیار گروه روانشناسی، واحد همدان، دانشگاه آزاد اسلامی، همدان، ایران

نصرالله عرفانی

گروه روانشناسی، واحد همدان، دانشگاه آزاد اسلامی، همدان، ایران

هوشنگ جدیدی

گروه روانشناسی، واحد همدان، دانشگاه آزاد اسلامی، همدان، ایران