توجه به
طبیعت همواره در شعر شاعران دیده می شود، اما برخی از شاعرانی که نگاه سمبولیک به
طبیعت دارند، معتقدند در ورای هر چیزی در
طبیعت رازی نهفته است . درشعر معاصر فارسی و عربی به خاطر شرایط سیاسی،و فرهنگی مشابه ، وصف
طبیعت یکی از مضامین مشترک است .
طبیعت و نماده ای طبیعی از جمله برف، باران، گل ها و ... در شعر معاصر فارسی و عربی از جمله در شعر نیما، اخوان، شاملو، بدر شاکرالسیاب، آدونیس، جبران خلیل جبران و ... کارکرد نماد شناختی پر رنگی دارد . اخوان در اشعار برف،زمستان، آنگاه پس از تندر ، باغ من ، اتدوه، آواز چگور و... با استفاده از این نمادها، سروده های سمبولیستی قابل توجهی خلق کرده است و در قالب آن هاافکار سیاسی - فلسفی خود را به خوبی به تصویر کشیده است. در شعر معاصر عربی نیز السیاب برای گریز از تنهایی و نا امیدی به
طبیعت پناه می برد و در اشعار انشوده المطر، احتراق، صیاح البط البری ، سفر ایوب از این نمادهای طبیعی برای بیان دغدغه های اجتماعی عصر خود بهره برده و تصویری از جهان دلخواه خود ارائه کرده است. گرچه در زمینه بررسی تطبیقی
طبیعت گرایی در شعر شاعران معاصر فارسی وعربی آثاری نوشته شده است اما این موضوع در شعر
اخوان ثالث و بدر شاکر سیاب بررسی نشده است . مقاله حاضر به بررسی کارکرد نمادشناختی
طبیعت و نمادهای طبیعی در شعر این دو شاعر می پردازد. تحلیل چگونگی استفاده از این نمادهای طبیعی برای بیان مقاصد مختلف و تبیین تفاوت های موجود و دلایل آن، می تواند کارکرد نماد شناختی
طبیعت را در شعر معاصر فارسی و عربی بیشتر تبیین کند.