آرکائیسم یا آشنایی زیادی به معنای نو و غریبه نشان دادن محتوایی آشنا و شناخته است، که از جنله تکنیک های ادبی است که نخستین بار توسط ویکتور شکلوفسکی از بنیان گذاران مکتب شکل گرایی روسی مطرح شد. هنرمند با بکارگیری این تکنیک عادات معمول و ملموس زندگی روزمره که شکلی تکراری و نبتذل را در زبان ادبی به خود گرفته است را از بین می برد و باعث شکل گیری تصاویر جدید و متفاوت در شهر می شود که باعث خودنمایی در متن و جلب توجه خواننده می شود. این روش را در واقع می توان از عوامل نجات و خدمت به علم ادبیات نوین دانست.
سهراب سپهری از آن جمله از شاعرانی است که در اشعارش به استفاده از این تکنیک به نحوه احسن پرداخته است. وی در اشعارش تفاسیر و تعابری بی نظیر و نوینی را از طبیعت و جهان هستی بیان می کند و در بیان تشبیهات و استعارات تکراری و خسته کننده ای که باعث تضعیف شعر می شود را با بیانی ویژه عرصه می نماید. در این مقاله، ما به بررسی صورت های مختلف
آرکائیسم یا همان آشنایی زدایی و بسترهای آن در اشعار
سهراب سپهری می پردازیم و اشعار وی را از این حیث تحلیل و بررسی می نماییم.