تحلیل روایت شناسانه «یک عاشقانه آرام» بر اساس نظریه «ژرار ژنت»

Publish Year: 1402
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: Persian
View: 46

This Paper With 20 Page And PDF Format Ready To Download

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

JR_IERF-6-4_006

تاریخ نمایه سازی: 30 بهمن 1402

Abstract:

روایت شناسی شاخه ای از مطالعات ادبی است که به تجزیه و تحلیل روایت و نظام های حاکم بر روایت و ساختار و پیرنگ داستان می پردازد. روایت شناسی به عنوان رویکردی نظام مند، می کوشد به نظام معنایی فراتر از متن برسد و گفتار روایی یا متن را فهم پذیر نماید. شناخت روش های کارکرد روایت، ما را در فهم متون ادبی یاری می رساند. از جمله برجسته ترین خصوصیات ادبیات پسامدرن، کوشش در جهت محو عنصر زمان و به تبع آن روایت در نثر داستانی می باشد و «یک عاشقانه آرام» نادر ابراهیمی، نمونه ای برجسته از این نوع داستان به حساب می آید. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و با واکاوی رمان «یک عاشقانه آرام» بر پایه نظریه روایت در زمان ژرارژنت صورت می گیرد. ژرار ژنت -از پیشگامان این رویکرد ساختارگرا - برای توصیف و تحلیل ساختارهای متون ادبی پنج مبحث نظم، تداوم، بسامد، وجه و لحن را مهم می دانست. نتایج پژوهش بیانگر آن است که «یک عاشقانه آرام» از انسجام خوبی برخوردار است. از سوی دیگر، به هم ریختگی زمانی در رویدادها، داستان را هنری تر می سازد؛ این زمان پریشی در رمان به کرات دیده می شود و زمان مدام بین گذشته و حال در جریان است. فصل اول بیشتر جنبه گذشته نگری دارد؛ این گذشته نگری ها عموما از نوع درون داستانی بوده و پی در پی آمدن آن، در داستان، باعث کندی زمان می شود. از نظر تداوم رمان در لایه سطحی، همان گذر روزهاست و شتاب مثبت و حذف زمان در آن زیاد دیده می شود. لایه محتوای داستان دارای شتاب منفی است. کل رمان، دیالوگ محور است که بیشتر این گفتگوها در قالب احساسات و اعتقادات «گیله مرد» متجلی شده است. مکث توضیحی طولانی را به وفور در داستان شاهد هستیم که موجب کندی سیر داستانی شده است. همچنین، بسامد از نوع مکرر و بازگو در سرتاسر داستان مشهود است. از نظر وجه، داستان بر پایه دو زاویه دید دانای کل و اول شخص بنا شده است که البته بیشتر رمان بر پایه اول شخص است و زاویه دید سوم شخص در مواردی اندک کاربرد دارد.

Authors

مریم شفیعی تابان

Faculty member of Persian Language and Literature Department, Payam Noor University, Tehran, Iran