ادبیات عرفانی جزئی از میراث منظوم و منثور ادبی است که با رمز و رازهای بسیاری همراه می باشد. درک این رمز و رازها، اصطلاحات و مفاهیمی که در این آثار مطرح می شوند به دلیل آمیخته شدن با نمادها و تمثیل های خاص، هیچگاه به سادگی امکان پذیر نبوده است . ادبیات عرفانی در عین سادگی باعث خطور سوالات عمیقی در ذهن خواننده می شود که پاسخ دقیق به آنها، نیازمند درک درست دیدگاههای عرفانی و مذهبی مولفانشان می باشد. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی - تحلیلی و روش کتابخانه ای ، چگونگی دید و دریافت عطار از حق تعالی و تلاش وکوشش سالک برای درک اتصال به مبداء وجود و مقدمات قرب به حق را در آثار منظوم شاعر، مورد بررسی قرار می دهد و به بیان نمود اصطلاحات عرفانی »
تخلی ،
تحلی ،
تجلی و فنا« در این آثار می پردازد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که عطار در آثار منظوم خود، بسیاری از دیدگاههای اعتقادی و دینی خویش را با ذوق عارفانه آمیخته است . او عقیده دارد که از مهم ترین ریاضت ها برای اهل سلوک، تخلیه است ؛ صفات ناپسندی که تا سالک آنها را از خود دور ننماید، نتواند کسب فضایل کند. سالک بعد از تخلیه ، باید خود را با فضایل اخلاقی تحلیه کند؛ آراسته شدن به زیور صبر و ذکر و مزین گشتن به صفات رحمان و رحیم ؛ بعد از مرحله تحلیه ، تجلیه است . عطار می گوید هدف از آفرینش جهان،
تجلی بوده است . خداوند در هر موجودی به حسب مرتبه وقابلیتش ،
تجلی می کند و متجلی له ، توان توصیف و سخن گفتن از آن حالت را ندارد. مقصد نهایی اندیشه عطار، دستیابی به حقیقت و
فنا شدن در ذات حضرت حق است ؛ که در نتیجه استغراق در انوار پرجلال پروردگار حاصل می شود.