احمدرضا احمدی ، یکی از نمایندگان جریان شعر »موج نو« است . شعری که در آغاز دهه ی چهل شکل گرفت ؛ طرفدارانی یافت و با اوج گرفتن مبارزات سیاسی علیه حکومت پهلوی و بی اعتنایی ناشران، منتقدان و مخاطبان به محاق رفت . بعد از انقلاب ۱۳۵۷ و اتمام جنگ و فروکش کردن التهابهای سیاسی و حماسی ، برخی از اصول این جریان شعری مورد توجه شاعران آوانگارد دهه ی هفتاد قرار گرفت و شعرهای احمدی این بار مورد اقبال ناشران واقع شد. البته وقفه ی ایجاد شده در سرایش شعر در دهه ی پنجاه و عدم اقبال عمومی در دهه ی شصت ، مسیر فعالیت شعری احمدی را تغییر داد و باعث شد که او از معیارهای شعرش عدول کند . هدف از این مقاله که به شیوه تحلیل محتوا انجام شده است ، بررسی
روایت در شعر احمدی است .
روایت در شعرهای او بیشتر بر مبنای »طرح داستانی « است . داستانهایی که بیشتر در فضای سوررئالیستی رخ می دهند و تابع منطق و قواعد دنیای واقعی نیستند. این امر، امکان گردآوری زمانها، مکانها و شخصیت های گوناگون را در یک شعر، و چه بسا در یک بند از شعر، فراهم می کند. او در اغلب شعرها با حرکتی غیرمنتظره از یک فضا و موقعیت به موقعیت دیگر می رسد و امکان برداشت های مختلف از شعر را فراهم می کند. این کار به او امکان می دهد قصه ها، خاطرهها و خوابهای خود را نیز شاعرانه
روایت کند.