این تحقیق نشان میدهد که بدهی کوتاه مدت، بدهی بلندمدت، نسبت کل بدهی و بدهی به حقوق صاحبان سهام، همگی تاثیرمنفی قابل توجهی بر عملکرد عملیاتی شرکت (بازده دارایی) دارند، در حالی که بدهی بلندمدت، کل بدهی و بدهی به ارزش سهامچنین تاثیری بر عملکرد مالی شرکت )بازده حقوق صاحبان سهام( و عملکرد بازار (از نظر Q Tobin)دارد. این نشان می دهد که مسائل نمایندگی شرکت که منجر به سیاست بدهی بالا می شود ممکن است منجر به کاهش
عملکرد شرکت شود. نتایج همچنیننشان میدهد که افزایش در رشد فروش، درجه مالکیت داخلی، و اندازه و سن شرکت به طور کلی بر
عملکرد شرکت تاثیر مثبتمیگذارد، در حالی که ملموس بودن دارایی و نقدینگی تاثیر مبهمتری دارند. تحقیقات آینده ممکن است برای بررسی تاثیرساختار سرمایه بر
عملکرد شرکت در تداول گسترده تر و سایر
ساختار سرمایه و معیارهای عملکرد گسترش یابد. یافته ها پیامدهایعملی برای مدیران شرکتها دارند، که به آنها کمک میکند تا عوامل خاص شرکتی موثر بر
ساختار سرمایه را شناسایی کرده ومقادیری را انتخاب کنند که
ساختار سرمایه بهینه را افزایش میدهد. نتایج این مطالعه نشان میدهد که از آنجایی که تامین مالیبدهی میتواند اثر نامطلوب قابل توجهی بر سودآوری شرکت داشته باشد، مدیران باید اهرم های مالی را تعدیل کنند تا ثروتسهامداران را به حداکثر برسانند. در واقع، از آنجایی که بدهی پرهزینه تر از حقوق صاحبان سهام است، مدیران باید سطوح بدهی راپایین تر نگه دارند و به جای آن، تامین مالی در حاشیه را بر منابع داخلی مانند سود انباشته و سهام جدید متمرکز کنند و تنها بهعنوان آخرین راه از تامین مالی خارجی استفاده کنند. نتایج مطالعه باید به سیاست گذاران درک بهتری از رابطه بین ساختارسرمایه شرکت و عملکرد ارائه دهد و در نتیجه فرمول سیاست های آینده را زیربنا قرار دهد.