اسلام به عنوان مکتبی الهی : تامین کننده سعادت بشر تا روز قیامت است؛ یعنی اگر انسان یا جامعه ای به دنبال کسب سعادت اخروی خود باشد. با عمل به دستورات اسلام می تواند این مسیر را به راحتی طی کرده و نگران خطا و اشتباه مکتبی خویش نباشد؛ زیرا انسان مسلمان آن دستورات را از ناحیه موجودی می داند که علمش بر همه چیز احاطه دارد و رابطه انسان را با طبیعت و هر چه پیرامونش هست می شناسد و می داند چه قانونی وضع کند تا به وسیله آن بتوان راه سعادت را طی نمود. این امر از آن جا ناشی می شود که خدای متعال خالق انسان و طبیعت است و خالق و مربی احاطه کامل به نقص و نیازهای مخلوقش دارد؛ فلذا تنها اوست که می تواند چنین قوانینی را وضع کند. یکی از نیازهای انسان مومن و معتقد نحوه ارتباط او با دیگرانی است که در دایره اسلام نیستند و آن را نپذیرفته اند. اسلام دین انزوا نیست و در دستورات و تعالیم آن راه صدق و صفا و صمیمیت را چه در حوزه فردی و چه در حوزه ارتباط جمعی و اجتماعی پیش گرفته است اما باید دانست که آموزه های اسلام با رفتارها و عقاید بسیاری از غیر مسلمانان متفاوت و در تضاد است و این تضاد در حدی است که اسلام نمی تواند با آنان ارتباط گیرد. قرآن کریم به عنوان جامع ترین منبع وحی به ما می گوید با آن دسته از کافرانی که سر جنگ با شما ندارند رابطه بر و قسط داشته باشید و با آن دسته از کافران و اهل کتابی که به دنبال جنگ افروزی با شما هستند و در مقابل دین خدا ایستاده اند و هدفشان نابودی اسلام است، حتی جنگ ابتدایی داشته باشید؛ چه اینکه اینها به هیچ پیمانی پایبند نیستند؛ اسلام با کافر یهودی و مسیحی و حتی مسلمانی که بخواهد رفتار متکبرانه داشته باشد سر دشمنی و عناد دارد و راضی نمی شود در گوشه ای از این کره ی خاکی به کسی ظلم شده و زورگویان و فلدران به راحتی روحیه استکباری خود را به دیگران تحمیل کنند چرا که اسلام برای انسانها ارزش و کرامت قاتل است و به دنبال برقراری روابطی عادلانه و وحدت بخش با تمامی امتها و تمدنها دارد فلذا از این روست که مبانی اسلام در مقابل خوی مستکبرانه است. انقلاب اسلامی نیز همین مسیر را در پرتو رهبری امام عظیم الشان در پیش گرفت و راه استکبار ستیزی را برای تمام مستضعفان جهان گشود و به همگان آموخت که فرهنگ استکباری پوشالی بوده و با قدرت مستحکم ایمانی می توان هیمنه آنها در هم کوبید.