زبانشناسی شناختی نتیجه تلاش گروهی از محققان در دهه هفتاد میلادی است که در پی کشف رابطه بین زبان و ذهن بودند. لانگاکر در دستور شناختی خود، زبان را مولفه ای مستقل از سایر مولفه های شناختی نمیداند. همچنین نحو را به عنوان بخشی مستقل از سایر بخشهای زبان در نظر نمیگیرد . یکی از دستورهای شناختی
دستور ساخت است.
دستور ساخت از دستور حالت فیلمور نشات گرفته است.
دستور ساخت مانند دستورهای سنتی واحد اصلی زبان را ساخت در نظر میگیرد اما با دیدگاهی متفاوت نسبت به آنها قوه شناخت انسان در تحلیل دستوری را تاثیر گذار میداند. در این دستور همه الگوهای زبانی به عنوان ساخت مطرح میشوند و این الگوها مثل واژه ها پیوندهای قراردادی صورت و معنایی هستند. در این پژوهش
دستور ساخت مبنای تحلیل انواع بند موصولی فارسی قرار گرفته است. در پژوهش حاضر ۱۸۰ جمله بند موصولی (محدود کننده و غیر محدود کننده) از سه کتاب پایی که جا ماند، حماسه تپه برهانی و سرباز کوچک امام به صورت تصادفی انتخاب و استخراج شدند و بر اساس ساز و کارهای
دستور ساخت مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج حاصل از این بررسی بدین گونه است که در نمودار بازنمایی ساخت بندهای موصولی (محدود کننده و غیر محدود کننده )، هنگامی که از سطح ۱ به سطح ۴ میرویم ساختها کامل تر، پیچیده تر و بزرگتر میشوند. بنابراین وقتی که از لایه پایینتر به لایه بالاتر می آییم ساخت میسازیم، بین قطب واجی و معنایی این ساختها ارتباطی ایجاد میشود و یک واحد نمادین را شکل میدهند. این واحدهای نمادین در خدمت واحدهای نمادین پیچیدهتر و بالاترند و ساختهای بزرگتر را میسازند. زمانی که به سطح ۴ (بالاترین سطح نمودار) میرسیم، یک بند موصولی ساخته میشود که کامل ترین، پیچیده ترین و بزرگترین جمله و ساخت نمودار است.