ادبیات داستانی در معنای جامع به هر روایتی که خصلتی ساختگی و ابداعی آن بر جنبه ی تاریخی و واقعی اش غلبه کند اطلاقمی شود و حماسه ها که مانند پاره ای از وجود و تفکر آدمی است، هرچند در هر ملتی به گونه ای متفاوت تجلی می یابد؛ اما دروجه روایی با هم اشتراک دارد. حماسه شرح احوال پیروزی ها، شکست ها و ناکامی ها و دلاوری های یک ملت است. شاهنامه،اثر منظوم حکیم ابوالقاسم فردوسی، یکی از نمونه های بارز داستان نویسی است که از سه بخش اسطوره، حماسی و تاریخیتشکیل شده است.
داستان سیاوش یکی از داستانهای بخش حماسی
شاهنامه فردوسی است. با توجه به این پرسش که آیا میتوان
داستان سیاوش را با
عناصر داستانی امروزی در عصر حاضر مورد مطالعه قرار داد؟ باید گفت که
داستان سیاوش برایبررسی عناصر داستان مناسب می باشد. در این پژوهش با عنایت به مهمترین
عناصر داستانی اعم از (پیرنگ،
شخصیت وشخصیت پردازی، حقیقت مانندی، زاویه دید، موضوع، درونمایه، صحنه و صحنه پردازی، فضا و رنگ و لحن و گفت و گو)داستان سیاوش مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است و با
عناصر داستانی امروزی مورد تطابق قرار گرفت. در نتیجهمشخص شد که از لحاظ
شخصیت داستان سیاوش دارای چند
شخصیت اصلی و چندین
شخصیت فردی است در شخصیتپردازی از آنان به عنوان
شخصیت های مثبت یا منفی یاد شده است. از نظر حقیقت مانندی با وجودی که داستان حماسیاست و ویژگی آثار اساطیری و حماسی، اغراق غلو و مبالغه است و همه اینها سبب می شود، داستان از حقیقت مانندی دور شود؛با این حال،
داستان سیاوش داستانی باور پذیر است. این داستان برخورد خوبی با بدی است و موضوع اصلی داستان سیاوشحول محور انسانیت و خصوصیت نیک انسانی است. در
داستان سیاوش پیرنگ از نوع
پیرنگ بسته است؛زیرا، این داستان ازکیفیت پیچیده و تو در تو برخوردار است.