روشنفکری در
ایران که البته ابتدا منورالفکری خوانده می شد، پس از نخستین ارتباطاتی شکل گرفت که با غرب توسعه یافته برقرار شد. به طوری که فرنگ رفتگان پس از دیدن شرایط کشورهای اروپایی و مقایسه با
ایران به این فکر افتادند که این اصلاحات را داخل کشور نیز انجام دهند تا
ایران هم بتواند همان راه را بپیماید و به
توسعه یافتگی دست یابد. این افکار تقریبا پس از شکست های سنگین
ایران از روسیه شکل گرفت به طوری که عباس میرزا به عنوان نایب السلطنه وقت
ایران به دنبال چرایی این شکست ها بود و در یکی از اقدامات یاب آمد و شد ایرانیان به فرنگ را باز کرد. این افراد و آیندگان که در ارتباط با غرب قرار گرفتند به این نتیجه رسیدند که محدودیت قدرت، برقراری قانون، برپایی
مشروطیت و دیگر ساختارهای سیاسی غرب می تواند
ایران را از انحطاطی که در آن گرفتار است نجات دهد. در این میان روشنفکران به این توجه نکردند که غرب پیش از برقرار دموکراسی، در حوزه اقتصادی رشد و توسعه داشته و سپس به ساختار اجتماعی و سیاسی که آنها می دیدند، دست یافته است. از همین رو تلاش روشنفکران و مشروطه خواهان به نقطه ای که تصور می شد ترسید و
مشروطیت به حکومت خودکامه رضا شاه منجر شد. در واقع ارتباط به درستی رخ نداد و معنای واقعی
توسعه یافتگی غربی با آنچه فرن رفتگان درک کردن متفاوتبود.