میخاییل باختین یکی از پیشروان نظریه پردازی قرن بیستم، نظریه
چندصدایی را برای نخستین بار در گستره تحقیقات ادبی معاصر مطرح کرد؛ بر اساس نظریه باختین متون
چندصدایی به متونی گفته می شود که شخصیت های حاضر در آن ها هرکدام به یک میزان حق اظهارنظر دارند و آزادانه تفکرات خود را بیان می کنند، بدون اینکه صدایی بر صدایی برتری داشته باشد . با توجه به این که سابقه بررسی آثار ادبی زبان فارسی از منظر
چندصدایی مربوط به روزگار معاصر است و برخی از منتقدان ادبی متون
چندصدایی را مربوط به روزگار معاصر می دانند، اما برخی از متون کهن نیز از این منظر قابل تامل و بررسی است. تاریخ بیهقی، یکی از متون مهم ادب فارسی است و با آن که یک متن درباری است، صدای شخصیت های مهم و تاثیرگذار حاضر در آن آزادانه تفکرات خود را بیان می کنند و با توجه به تیپ شخصیتی و موضع خود، نظرات و تفکرات و شخصیت خویش را به نمایش می گذارند. با عنایت به این مسئله این مقاله تلاش کرده است با روش توصیفی – تحلیلی و با بهره گیری از نظریه
چندصدایی با کاوش در کتاب تاریخ بیهقی، به بررسی
چندصدایی در
تاریخ بیهقی بپردازد و به این مهم دست یابد که بیهقی تا چه حد توانسته است به صداهای مختلف و گاه متضاد مجال ظهور بدهد. نتایج حاصل از این جستار حاکی از این است که رگه هایی از
چندصدایی در این متن کاملا مشهود است؛ به طوری که اگرچه صدای فعالی همچون صدای سلطان مسعود براین کتاب سایه انداخته؛ اما می توان از صداهای اثر گذاری همچون بونصر مشکان، بوسهل زوزنی، خواجه احمد حسن میمندی، خواجه احمدعبدالصمد و ابوالفضل بیهقی نام برد که این متن را از تک صدایی به سوی
چندصدایی رهنمون شده است.