تحلیل بسامدی شاخصه های تاریخ نگاری ابوالفضل بیهقی با تاکید بر «مشیت الهی»، «خردگرایی» و «واقع گرایی» abstract
پژوهش در باب تاریخ نگاری نه تنها برای شناخت روش ها و آرای تاریخی مورخان هر دوره ضروری می نماید بلکه، برای بررسی نقادانه منابع تاریخی و مورخان هر دوره لازم و حیاتی است. پس ارزیابی منابع برای بازشناختن داستان از تاریخ، انگیزه های تدوین تاریخ، دیدگاه های ویژه مورخ، تاثیر عواملی مانند دین، فرقه گرایی، قوم گرایی و گرایش های سیاسی، طبقاتی، ایلی و طایفه ای و سایر عوامل دیگر، مستلزم شناخت دیدگاه ها و روش های مورخان و نیز شناخت مکاتب موجود در این زمینه در یک دوره خاص است. ظهور اسلام تحولی شگرف در زندگی و فکر بشر ایجاد کرد. یکی از آموزه هایی که دین اسلام از طریق روایت ها، احادیث و آیات قرآنی به اندیشه جامعه وارد کرد، مسئله قضاوقدر و مشیت الهی بود. نخبگان سیاسی و دیوانی و فرمانروایان، حتی مورخان نیز بنا به مصالح از این اندیشه حمایت کردند. این اندیشه با عدم تغییر بنیادین که مانع پیشرفت و ترقی است همراه است و این شاید به این دلیل است که مورخان معتقد به چنین بینشی خواسته یا ناخواسته گام های مهمی در تثبیت سلطه فرمانروایان و حکام برداشته اند. به قدرت رسیدن فردی یا فروافتادن کسی دیگر را نمایشی از اراده و مشیت الهی می دانند و این زمینه سلطه و استبداد را فراهم می کند. بدین لحاظ نوعی جبرگرایی بر آن حاکم است. محمد بن جریر طبری را می توان چهره شاخص این جریان دانست.( آرام، ۱۳۸۶: ۸۴) اما در گرایش مقابل، تلاش ها و فعالیت های فکری و دینی از قبیل معتزله و اسماعیلیه، میراث خردگرایی مورخان گذشته، وجود سلسله های خاصی در ایران مثل صفاریان، سامانیان، آل بویه و تا حدودی غزنویان راه نواندیشی در تاریخ نگاری و فهم تاریخ را تا حدودی گشودند. بیهقی و ابن مسکویه بزرگان این مکتب محسوب می شدند. در این نگرش توضیح مبتنی بر خرد حوادث تاریخی وجهه همت مورخان گردید و کوشیدند تا حوادث تاریخی را در درون اندیشه تاریخی سامان یافته ای تبیین و تفسیر کنند. البته این تلاش ها با درجات متفاوتی در بین مورخان این دوره دنبال شد اما تا حدودی از تاریخ نویسی کلامی – دینی فاصله گرفتند و رو به تحلیل و تفسیر حوادث بر پایه تجربه و ضابطه عقلی آوردند.(همان: ۹۴) این میراث دوگانه را بیهقی نیز که مورد بحث ماست به میراث برده است.