فساد عبارتست از سواستفاده از امکانات عمومی برای نفع شخصی با گروهی در رفتار مفسدانه فرد از اختیارات و امکاناتی که با توجه به مقام و منصبش به او داده شده، سوء استفاده کرده و از طریق آنها منافع شخصی اش را تحقق میبخشد بر اساس این تعریف، مواردی چون رشوه گرفتن اخاذی کلاهبرداری اختلاس خویشاوند گماری پارتی بازی و اعمال نفوذ بر دیگران همگی از مصادیق فساد به شمار می آیند از فساد غالبا به عنوان یک بیماری شدید نام برده میشود که به طور بی رحمانه از یک سازمان به سازمان دیگر و از یک نهاد به نهاد دیگر سرایت می کند. فساد سیاسی با هدف رانت جویی و انحراف در تخصیص منابع در سطوح بالای سیاستی و تصمیم گیری اتفاق می افتد. این نوع از فساد معمولا با همکاری و تبانی افراد با گروه های قدرتمند صورت می گیرد. فساد سیاسی نقش منعی بر فرایند توسعه سیاسی داشته و چالشهای اساسی برای سیستم سیاسی و شهروندان آن فراهم می سازد. ضعف و ناکارآمدی حکومت یکی از اساسی ترین علل فساد است. یکی دیگر از دلایل فساد برخورداری از اختیارات بیش از حد است. در فساد سیاسی
ساختار قدرت متمرکز است. رقابت سیاسی وجود ندارد و مکانیسم مسئولیت پذیری بسیار ضعیف است. انواعی از عوامل سیاسی، اقتصادی اجتماعی فساد را تسهیل می کنند. موضوع حائز اهمیت آن است که فساد در محیطی که در آن یک تمایل جمعی به سمت در بر گرفتن چیزی فراتر از منافع شخصی جریان دارد رشد میکند. در این مقاله که به روش توصیفی و تحلیلی میباشد در صدد پاسخ به این سوال هستیم که چه رابطه ای میان فساد سیاسی و توسعه سیاسی وجود دارد؟