Research paper: Political thoughts inspired by Wittgenstein's philosophy
This Preprint With 15 Page And PDF Format Ready To Download
- Certificate
- I'm the author of the paper
Export:
Document National Code:
Index date: 21 December 2024
Research paper: Political thoughts inspired by Wittgenstein's philosophy abstract
Research paper: Political thoughts inspired by Wittgenstein's philosophy Keywords:
Research paper: Political thoughts inspired by Wittgenstein's philosophy authors
دانشجو
مقدمه/پیشینه تحقیق
اینجا به عنوان پیشینه تحقیق به برخی از پژوهش های انجام شده به شرح ذیل اشاره می شود:
ای.سی. گریلینگ، (1398)، در کتابی با عنوان ویتگنشتاین، اظهار نموده که در این تبیین مختصر از فلسفه ویتگنشتاین ، هدف من انجام دو کار است. نخستین آن ها روشن ساختن محور اصلی اندیشه ی ویتگنشتاین برای خواننده ی غیرمتخصص و دوم ، شرح جایگاه اندیشه ی وی در فلسفه ی تحلیلی قرن بیستم است. در محدوده ی کتابی کوچک، رسیدن به هیچ یک از این دو هدف آسان نیست. برای این امر دلایل متعددی وجود دارد. دلیل اصلی آن است که آثار ویتگنشتاین ، متعدد، پیچیده و مبهم اند. در نتیجه، تفسیرهای متفاوتی را می پذیرند و مورد تفسیرهای زیادی هم قرار گرفته اند. رعایت عدالت کامل ، مستلزم بررسی تفصیلی و بنابراین طولانی نوشته های وی، همراه با تبیینی از حجم بزرگ نوشته هایی است که حول کار وی رشد یافته است.
مالک، حسینی، (1394)، در کتابی با موضوع ویتگنشتاین و حکمت، بیان داشته که لودویگ ویتگنشتاین (1889-1951) در سال 1949 به آمریکا سفر کرد. او در آنجا مهمان نورمن ملکم، دوست و شاگرد برجسته اش، بود. ملکم خاطرات خود را در ارتباط با ویتگنشتاین در کتابی با همین عنوان بازگو کرده است. او به یاد می آورد که استادش یک بار به او گفته بود: «کار مطالعه فلسفه چیست اگر نحوه تفکرت در باب پرسش های مهم زندگی روزمره را اصلاح نکند؟» مشابه این عبارت بارها از زبان ویتگنشتاین شنیده شده است.
نوری مختار، آذرکمند فرزاد، (1397)، در مقاله ای با موضوع تفسیر زمینه های معرفت شناختی فلسفه سیاسی اجتماع گرایان؛ با تاکید بر دستگاه فلسفی ویتگنشتاین متاخر، بیان داشته اند که اجتماع گرایی از مهم ترین مکاتب فکری در اندیشه سیاسی معاصراست که از حیث فلسفی دارای ریشه های متفاوتی است. به گونه ای که برخی محققان، اجتماع گرایان را «نو ارسطویی» و عده ای نیز آنان را «نوهگلی» می دانند.
تورج قره گزلی، (1378)، در پایان نامه ای با عنوان «مفهوم فلسفه نزد ویتگنشتاین متاخر»، اینگونه نتیجه گرفته است که ویتگنشتاین در خصوص فلسفه نظرگاه کاملا متفاوتی دارد. او در رساله گزاره های فلسفه را مهمل می خواند و از این رو، برای فهم سیر تلقی او را از فلسفه، باید به نوشته های اولیه او رجوع کرد ویتگنشتاین با طرح این دیدگاه پیشینی که زبان تصویر واقعیت است ، مجبور شد توابع و لوازم این نظرگاه را نیز بپذیرد: یعنی اینکه فقط گزاره های علوم تجربی با معنا خواهند بود و گزاره های منطق بی معنا و گزاره های فلسفه مهمل خواهند بود.
مجتبی جلیلی مقدم، (1390)، در پایان نامه ای تحت عنوان «زبان و بازی های زبانی در فلسفه ی ویتگنشتاین متاخر»، معتقد است که ویتگنشتاین یکی از تاثیرگذارترین فیلسوفان معاصر است که در دو دوره ی تفکر خویش به زبان پرداخته است. او در تفکر متاخر خویش نگاه بدیعی به زبان داشته و سخن از «بازی های زبانی» به میان می آورد که موضوع این مقاله است. چنین دیدگاهی مباحث فراوانی را در پیرامون خود دارد و هم چنین لوازم و نتایج بسیاری را به دنبال می آورد.
روش ها
مطالعه موردی
نتیجه گیری
دستاورد ویتگنشتاین برای سیاست که ما در این نوشتار بدان پرداختیم مبنایی بود که او برای نقد ایدئولوژی های مختلف سیاسی در اختیار ما قرار می داد. فلسفه ی ویتگنشتاین فلسفه ی نقد و به چالش کشیدن ادعاهای جهان شمول و کلی است بنا به سخن خودش «خراب کردن خانه های کاغذی» و در مقابل این تخریب و در هنگامه ی جست و جو برای یافتن ایدئولوژی او پاسخی جز عقل و استدلال ارائه نمی کند. استدلال و تکاپوی عقلی در هر وضعیت عینی و انضمامی برای یافتن راه حل درست و پذیرش مسئولیت؛ مسئولیت در انتخاب ها و مسئولیت در استدلال ها.
برخی، یکی از جنبه های مثبت در ویتگنشتاین متاخر را چنین دانسته اند که هر یک از ما ممکن است اسیر الگوهای مفهومی باشیم. یعنی به جای آنکه به کشف الگوهای واقعیت بپردازیم، الگویی مفهومی بر آن ها تحمیل کنیم و درنتیجه مبتلا به سوء فهم و توصیف کاذب گردیم. طرح ویتگنشتاین درجهت بی اعتبار ساختن چنین الگوهای مفهومی واقع می شود. بیشتر کسانی که به ویتگنشتاین گرایش دارند، کار وی را از جهت فلسفه ذهن و زبان دارای اهمیت می دانند. در فلسفه زبان، مهم ترین کار او به باور برخی ابطال این عقیده بوده است که الفاظ برای اینکه مفید معنا باشند، لزوما یا باید نشانه چیزها در دنیا باشند و یا با فرایندهای مبتنی بر درون نگری در ذهن پیوستگی داشته باشند. نکته مهم و قابل توجه دیگر در ویتگنشتاین آن است که بنیاد زبان را عمل و فعل تلقی نمود. هرچند ارجاع و تحویل زبان به طورکلی به فعالیت قابل دفاع نیست، اما به نظر می رسد که این آموزه ویتگنشتاین دست کم برای درک صحیح بخشی از فعالیت های زبانی سودمند و قابل ملاحظه است. ویتگنشتاین با تبیین و نظریه پردازی مخالف است. یکی از موجبات گرایش او به این دیدگاه، اعراض ویژگی بازنمایی زبان است. وی می خواهد این نظریه را جایگزین کند که زبان متشکل از ابزارهای مختلفی برای علامت دادن به همدیگر است. و درنتیجه کاربردهای زبان را نامحدود می شمارد. پیشتر به نقدی کوتاه از "فن زاوینی" اشاره کردیم. «راسل»، ویتگنشتاین متقدم رادر برابر ویتگنشتاین متاخر قرار می داد و می گفت: «اولی عمیقا از مسایل دشوار آگاه و متعهد به اندیشه شدید بود. دومی به نظر می رسد از اندیشه جدی خسته شده است، آموزه ای ابداع کرده است که چنین فعالیتی را غیرلازم می سازد.
ویتگنشتاین، هیچ معیار معینی برای تشخیص بازی های زبانی از یکدیگر و طرز شناسایی آن ها ارائه نکرده است هرچند وی، راه حلی جالب برای خروج از شکاکیت ارائه نموده است. اما در قرائت «کریپکی» از وی، طرح ویتگنشتاین مستلزم شکاکیت فلسفی است. به علاوه چنانکه دیدیم ازنظر ویتگنشتاین، بستر رودخانه اندیشه ها، گزاره های بنیادین می توانند جابه جا شوند؛ زیرا آن ها ریشه در عمل دارند و عمل هم با تربیت قابل تغییر است. به نظر می رسد، خود این مطلب گواه رخنهشکاکیت در بنیادفلسفه ویتگنشتاین متاخر است. به عبارتی وی با همه تلاش های مثبت خویش برای حل شکاکیت، به موجب پذیرش عدم ثبات در گزاره های بنیادین عاقبت تسلیم شکاکیت شده است.
یک بنیاد اصلی که در بسیاری از مطالب متنوع فلسفه ویتگنشتاین زبان به مثابه بازی و ابزار، پیش فرض تلویحی، قاعده، زبان خصوصی و شکل زندگی محوریت دارد و برای هگل نیز در سرتاسر فلسفه اش نقش بنیادین دارد، این است که هر دو فیلسوف به اتفاق برآن اند که فلسفه هیچ معیاری خارج از آگاهی یا گفتمان عرفی و اجتماعی ندارد. عمل نیز، یک شالوده مهم گزاره های بنیادین در ویتگنشتاین و مقوم اصلی سوژه در هگل است. مفهوم «دیگری» نیز سومین بنیادمشترک در هر دو فیلسوف است. کلیات و ذوات نیز بنیادهای اصلی فلسفه هگل هستند که مورد انکار ویتگنشتاین قرار گرفته اند. کانون توجه ویتگنشتاین زبان و کارکردهای آن است. وی برعکس دوره متقدم، بر آن شد که این ساحت زبان ماست که چگونگی تفکر ما را درباره جهان معین می کند و هرگز نمی توان مستقل از زبان درباره جهان بحث نمود. هرچند هگل مانند ویتگنشتاین، فلسفه را یک راست از زبان آغاز نمی کند، اما در دومین مراحل پدیدارشناسی متوجه زبان است. زبان، یکی از بنیادهای مهم دیالکتیک هگل است. هر دو فیلسوف، زبان را چنان هدف فی نفسه درنظر ندارند، بلکه آن را برای فلسفه مورد تامل قرار می دهند. هرچند در تلقی ویتگنشتاین، نگاه هگل به زبان ناشی از درک نادرست زبان است، اما در عین حال وجه اشتراک هر دو این است که هر دو فعالیت زبانی را بر آگاهی عرفی و اجتماعی استوار می سازند و هرگونه معیار خارج از آن را نفی می کنند. مشابه این مقایسه در برخی از مفاهیم دیگر، مانند پیش فرض تلویحی و قاعده که از اصطلاحات خاص ویتگنشتاین هستند، باتوجه به تکیه بر ماهیت و گفتمان اجتماعی و عرفی انجام شد. ویتگنشتاین و هگل، هر دو در مساله نفی زبان خصوصی و نفی دکارت گرایی نیز اشتراک داشتند. در همین جا، مفهوم میل و خواست نیز در دو فیلسوف مورد توجه قرار گرفت و دریافتیم که وجه مشترک هر دو در اینجا این است که گزاره های روانشناختی صرفا از راه شناخت کاربست آن ها به دیگری قابل فهم اند. و به این ترتیب اهمیت «دیگری» چنان بنیادی مقوم در هر دو فلسفه رخ نمود. اصطلاح شکل زندگی که در هر دو فیلسوف یافت می شود، چهار وجه مقایسه به بار آورد که یکی از آن چهار مورد ریشه داری آن در هر دو فیلسوف، در توافق و گفتمان اجتماعی بود. در سه وجه دیگر نیز وجوه تشابه و تغایر بیان گردید. در شباهت خانوادگی که ازجمله واژه گان خاص ویتگنشتاین است، افلاطون گرایی، ذات گرایی و کلیت گرایی موردبحث قرار گرفت که ویتگنشتاین نافی این موارد بود و هگل کاملا در جبهه موافق قرار داشت، بی شک هر یک از این دو موضع، تحولی ژرف در بنیاد فلسفه ایجاد می کند. مفهوم عمل و عامل بودن سوژه از بنیادی ترین لایه های هر دو فلسفه است. هر دو فیلسوف باز هم با تفاوت های مخصوص به خود، در این نقطهعطف در تاریخ فلسفه، اشتراک دارند. در پایان به سه وجه تفاوت مهم دیگر و نقد و ارزیابی اشاره گردید. نتیجه بسیار کلی و موجز این که مواردی از قبیل گفتمان اجتماعی، آگاهی عرفی، «دیگری» و عمل و نفی هرگونه معیار خارج از آگاهی و گفتمان عرفی از بنیادهای متشابه در هردو فیلسوف اند. و مواردی مانند کلیات و ذوات از مفاهیم بنیادی فلسفه است که مورد قبول هگل و نفی ویتگنشتاین واقع شده اند. تشابهات و تفاوت های دیگر به همراه توجه به تفاسیر گوناگون در مواقع لزوم و تامل بیشتر در همه موارد، اموری است که باید در متن مقاله پیگیری نمود.
مراجع و منابع این Preprint: