یکی از دغدغه های مهم فیلسوفان مسلمان در دهه های اخیر که ثمره آشنایی آن ها با دانش
معرفت شناسی است، بررسی و اثبات مطابقت میان
وجود ذهنی و خارجی است. هرچند این نزاع در تراث قدیم فلسفه به صورت اجمالی وجود داشته اما جزء مسائل ایشان نبوده است.
وجود ذهنی از جمله مسائل است که در بخش های گوناگون فلسفه اثری تعییری کننده دارد و شناخت صحیح آن، به شناخت عمیق تر مسائل دیگر فلسفه منجر می شود. در این مقاله به روش کتابخانه ای و به کمک استقرا و نقد نظرات موجود در تاریخ حکمت متعالیه، و با هدف تبییری مساله نقش
وجود ذهنی در مساله معرفت شناختی تطابق ذهن و عقل، دانسته ایم وجود ذهنی، مخلوق نفس انسانی است که برای اثبات مطابقت آن با وجود خارجی از جانب فیلسوفان دو راه حل تطابق ماهوی و تطابق وجودی پیگیری شده است. هر دو راه با اشکالی مواجه است. در این نوشتار کوشش شده تا نقاط ضعف دیدگاه های مختلف نشان داده شود و بیان شود معیار مطابقت را نمی توان خارج از نفس انسان جستجو کرد و رصفا از طریق تهذیب نفس و مبناگروی می توانیم به واقعیت دست پیدا کنیم.